- admin
- Wednesday 25 September 13
- 14:31
- ۰ نظر
در ژوئن 1979 میلادی، شخصی با نام مستعار "آر. سی. کریستین"، شرکت گرانیت "البرتون" را برای ساخت این بنا اجاره کرد. یک فرضیه معروف می گوید که انتخاب این اسم مستعار به نشانه احترام به "کریستین روزنکروز"، نظریه پرداز مذهبی قرن 17 میلادی صورت گرفته است.
پیامی که یک مجموعه 10 اصلی به هشت زبان را شامل می شود بر روی سنگ جورجیا حک شده است. بر روی هر طرف هر کدام از چهار سنگ بزرگ یک اصل نوشته شده است. اگر از طرف شمال در جهت عقربه های ساعت حرکت کنید، زبان ها بدین ترتیب خواهند بود: عبری، انگلیسی، اسپانیولی، سواحیلی، هندی، چینی، عربی و روسی:
1.جمعیت بشر را در توازن با طبیعت، به 500 هزار نفر کاهش دهید.
2. بازتولید را بصورت منطقی پیش ببرید و مهارت و تنوع را افزایش دهید.
3. برای بشریت یک زبان واحد زنده تعیین شود.
4. هر چیزی را با ادله اعتدالگرایانه عشق، اعتقاد و عُرف، حاکم کنید.
5. با تکیه بر قوانین و دادگاه های عادلانه از مردم و ملل دفاع کنید.
6. همه کشورها باید بتوانند مناقشه های خارجی خود را در یک دادگاه جهانی حل کنند.
7. از قوانین فرعی و قانونگذاران ناکارآمد دوری شود.
8. بین حقوق فردی و وظایف اجتماعی تعادل برقرار گردد.
9. در راستای جست وجوی ابدیت به حقیقت، زیبایی و عشق احترام گذاشته شود.
10. غده سرطانی روی زمین نباشید و درها را به روی طبیعت باز کنید.
یکی دو متر دورتر به سمت غرب "رهنماسنگ"، سنگی گرانیتی قرار دارد که بر روی این لوح، اطلاعاتی در مورد رهنماسنگ و زبان های موجود نوشته شده است. اطلاعاتی در مورد اندازه، وزن و مشخصات نجومی سنگ ها، تاریخ نصب و سرمایه گذاران پروژه. همچنین اطلاعاتی در مورد محفظه محتوای آثار تاریخی زیر این لوح، موجود است اما حوادث موجب شده که اطلاعاتی که در مورد تاریخ قرار دادن محفظه وجود دارد از روی لوح پاک شود.
بر روی نام مستعار روی لوح، ترک ایجاد شده است بگونه ای که در ظاهر "نام مستعار" دچار غلط املائی شده است. در مرکز هر گوشه لوح، یک دایره وجود دارد. که چهار جهت جغرافیایی را نشان می دهد. در دایره فوقانی لوح نوشته شده است: "سنگ رهنمای جورجیا: بنا شده در 22 می 1980 میلادی". زیر این عبارت نوشته شده: "رهنمای عصر خرد". در چهار حاشیه دایره بزرگ نام چهار زبان باستانی نوشته شده است: بابلی (به خط میخی)، یونانی باستان، سانسکریت و مصری باستان (به خط هیروگلیف).
در سمت چپ لوح، در دو ستون اینچنین نگاشته شده است:
کانال رد شده از سنگ، یعنی قطب نجومی
شیار افقی یعنی سفر سالیانه خورشید
پرتو آفتاب بخش فوقانی سنگ به نیمروز سالیانه اشاره دارد.
نویسنده: آر. سی. کریستین (نام مستعار)
اسپانسرها(حامیان): گروهی کوچکی از آمریکایی ها که در پی "عصر خِرد" هستند.
محفظه آثار تاریخی: حدود دو متر زیر سنگ دارای دریچه است.
زبان ها
زیر دو ستون مذکور اینچنین نوشته شده است: "زبان های رهنما سنگ". این هشت زبان جدید در گوشه های یک چند ضلعی نوشته شده اند یعنی هر کدام بر سر یک ضلع بصورت موافق عقربه های ساعت: انگلیسی، اسپانیایی، سواحلی، هندی، عبری، عربی، چینی، و روسی.
در دایره زیرین سنگ نیز اینچنین نوشته شده است:
"برای اطلاعات بیشتر به موزه و نمایشگاه گرانیت البرتون مراجعه شود."
جورجیا، البرتون، خیابان دانشگاه
چهار سنگ بیرونی محدوده انحراف زاویه قمری سال را نشان می دهند. در ستون مرکزی، می توان یک سوراخ را دید که "ستاره شمالی خارج از محدوده" زمان در آن قابل مشاهده است و شیاری که در آن محل قرار دارد انقلابین و اعتدالین خورشید را نشان می دهد. روزنه موجود در بخش فوقانی سنگ، اجازه می دهد که اشعه خورشید هر روز ظهر از آن عبور کرده و بدین ترتیب پرتویی از مرکز سنگ بیرون زده تا نویدبخش روز باشد.
نشانی
رهنماسنگ جورجیا بر فراز تپه های البرت کانتی در جورجیا در 140 کیلومتری شرق آتلانتا قرار دارد. این سنگ در شرق بزرگراه "هارت ول" جورجیاست که براحتی از داخل بزرگراه قابل مشاهده است. در کنار بزرگراه می توانید تابلوی "بطرف جاده رهنماسنگ" را مشاهده کنید. این رهنماسنگ در پست ترین نقطه "البرت کانتی" قرار گرفته است.
مالکیت
"البرت کانتی" نام صاحب زمین های این سنگ بزرگ است. "آر. سی. کریستین" این زمین ها را که پنج جریب بود از "وین مولریکس" خریده و با سند به البرت کانتی تقدیم کرده است.
طبق یک روایت، در مارس 1980 میلادی در حضور 100 نفر، از این اثر پرده برداری می شود اما روایت دیگر می گوید که در 22 مارس 1980 میلادی در حضور 400 نفر از این اثر پرده برداری شده است.
هدف نهایی: کاهش جمعیت جهان تا 500 میلیون نفر
آخرین گزارش ها حاکی از آن هستند که "بنیاد بیل و ملینا گیتس" بتازگی 131 کودک اهل مالاوی را مورد تزریق واکسن قرار داده است.
خوب توجه کنید؛ این جمله از بیل گیتس، از برجسته ترین فراماسونرهای جهان و عضو محفل ماسونی بیلدربرگ است: «جمعیت امروز جهان 6.8 میلیارد نفر است که بزودی به 9 میلیارد می رسد. اگر ما بتوانیم پروژه عظیم «واکسن مراقبت سلامت» را پیش ببریم، احتمالاً موفق خواهیم شد 10 الی 15 درصد از جمعیت جهان را کاهش دهیم.»
البته با در نظر گرفتن توازن معادله زیر، مردم دنیا نیاز مبرم به واکسن پیدا خواهند کرد:
CO2 = PxSxExC که در این فرمول، P همان "مردم" است.
"برتراند راسل" در کتاب "برخورد علم و جامعه" خود می نویسد: «رژیم غذایی، تزریقات و بازداشت ها با هم در خواهد آمیخت چنانکه شخصیتی کلی شکل می گیرد و شاهد باورهای جدید خواهیم بود درست همانی که "دست های پنهان" می خواهند و هر گونه انتقاد جدی از قدرت ها از نظر روانشناختی غیرممکن می شود.»
واکسن ها توانایی عقیم سازی نیز دارند. بدین ترتیب شاهد نازایی و درنتیجه توقف تولد خواهیم بود که این با برنامه کاهش جمعیت جهان، کاملا تطبیق دارد. نمونه شفاف و مستند آن کشف عامل عقیم سازی زنان در واکسن های کزازی بود که سازمان بهداشت جهانی برای فیلیپین فرستاده بود و انجمن پزشکی فیلیپین پس از تحقیق و آزمایش به این موضوع پی برده بود. نمونه جدید دیگر هم واکسن های فلج اطفال بود که از سوی یونیسف به کشور اسلامی نیجریه ارسال شد و حاوی عامل عقیم ساز بود.
این واکسن ها شامل این عوامل هستند:
هورمون انسانی HCG (که وظیفه آن ضربه زدن به دستگاه جنسی فرد است)
فلز جیوه (از طریق دندانپزشکی و واکسن ها وارد شده و به ذهن و مغز ضربه می زند.)
هیدروکربن روغنی
فلز آلومینیوم (موجب جنون می شود.)
ماده شیمیایی فرمالدئید
ویروس های زنده
سلول های سرطانی
"پاس" یا همان چرک گلبول های سفید
عناصر تخم مرغ فاسد
سلول های کبد شمپانزه
ویروس H5N1 (از نسل آنفلونزاهای نوین)
فلوراید (سم موش)
پروزاک (داروی ضد افسردگی)
تنباکو
آسپارتام (محتوی کالری کم که از ترکیب اسید آسپارتیک و فنیلالانین به دست آمده که این ماده خطرناک، هدیه دونالد رامسفلد، وزیر جنگ اسبق آمریکا به بشریت است.)
بگذارید واضح تر بگوییم: "دست های پنهان" از مردم جهان نفرت دارند. وظیفه این واکسن ها این است که عمر شما را در کنترل خود بگیرند و بتدریج به زندگی انسانها پایان دهند. باید به هر طریقی شده کنترل کامل انسان ها و جهان صورت بگیرد و لازمه این عمر، مرگ سریع و بیدرنگ اکثر جمعیت جهان است.
تصویر ذیل بیانگر تصویر دانشمندان و میکروب شناسان بزرگی است که قربانی "دست های پنهان" شده اند. تا سال 2005 میلادی، 40 دانشمند کشته شدند. این رقم تا به امروز به 100 نفر رسیده که مرگ آنها بسیار مشکوک است. اکنون فاش شده که بسیاری از این دانشمندان در پروژه های بسیار حساس تحقیقاتی و دولتی مربوط به سلاح های شیمیایی و ویروس های فراگیر فعالیت داشته اند.
"چرا رسانه ها گزارشی از واقعه مرگ مشکوک آنها تهیه نمی کنند؟"
حتی شاید بدانیم که در سال 2006 میلادی وقتی هر کسی جای او بود ترجیح می داد که پس از بازنشستگی به یکی از جزایر خوش آب و هوا رفته و استراحت کند، اقدام به تأسیس بنیاد خود کرد. بنیاد و مؤسسه ای که وی آن را بزرگترین بنیاد خصوصی خیرخواهانه جهان با 34.6 میلیارد دلار وقف، و بودجه 1.5 میلیارد دلار در سال می داند.
اما به هیچ عنوان نمی دانیم که جذاب ترین سرمایه گذاری ممکن برای گیتس، سرمایه گذاری در بانک بذر "روز رستاخیز" (یا روز مبادا) است. بیل گیتس میلیون ها دلار هزینه پرورش و نگهداری سه میلیون نوع بذر مختلفی می کند که در این انبار نگهداری می شوند.
بگذارید حامیان مالی این طرح را بهتر بشناسیم: بیل گیتس با "بنیاد بیل و ملیندا گیتس" که معرف حضور همه هست؛ شرکت DuPont/Pioneer Hi-Bred که یکی از غول های صنعت کشاورزی در آمریکا در زمینه شناخت بذرهای ژنتیک (GMO) است؛ بنیاد "سینگنتا" که در عرصه GMO در سوئیس فعال است؛ بنیاد و گروه خصوصی ماسونی راکفلر که از دهه 1970 میلادی با سرمایه بذر 100 میلیون دلار در زمینه "انقلاب ژن ها" فعال است؛ شبکه جهانی CGIAR که توسط راکفلر راه اندازی شده و در زمینه نیل به سقف کیفیت ژنتیک به بنیاد او کمک می کند. راکفلرها از اعضای برجسته محفل ماسونی بیلدربرگ هستند.
CGIAR
در سال 1960 میلادی، "بنیاد راکفلر"، "شورای توسعه کشاورزی" جان. دی راکفلر سوم، و شرکت آمریکایی "فورد" تصمیم به تأسیس "مؤسسه پژوهشی بین المللی برنج" در لاس بانوس فیلیپین گرفتند.
بتدریج این مؤسسه با مؤسسه بین المللی "توسعه گندم" و مؤسسه بین المللی "توسعه ذرت" ادغام شده و گروه مشاوره ای متخصص پژوهش های جهانی کشاورزی (CGIAR) به وجود آمد.
این گروه، جلساتی مخفی و بسیار محرمانه را در مرکز کنفرانس های بنیاد راکفلر در بلاجیو ایتالیا برگزار کرد. شرکت کنندگان اصلی در کنفرانس ها "جورج هارار" از بنیاد راکفلر، "فارست هیل" از شرکت فورد، "رابرت مک نامارا" از بانک جهانی، و "موریس استرانگ" هماهنگ کننده برنامه های بین المللی خانواده راکفلر بودند. استرانگ همان کسی است که در سال 1972 میلادی، نشست "کره زمین" را با هماهنگی سازمان ملل در استکهلم برگزار کرد. این نشست تنها بخشی از دهه ها تلاش بنیاد راکفلر در راستای استفاد از علم برای تولید نژاد برتر انسان ژنتیکی تحت عنوان "پروژه" بود.
مهندسی ژنتیکی نژاد برتر
پشت پرده "بانک اسوالبارد" یا همان "تالار جهانی بذر اسوالبارد" دست های پنهان راکفلر حاکم است. بنیاد راکفلر و شرکای آن، از دهه 1920 میلادی، پروژه خود را آغاز کردند. پروژه اصلاح نژاد انسان. نژادی که هیتلر و نازی ها آن را "نژاد برتر آریایی" می دانستند و بنیاد راکفلر آن را "نژاد برتر مهندسی شده ژنتیکی".
بنیاد راکفلر از دهه 1970 میلادی نفوذ قدرتمند خود در سازمان ملل و بانک جهانی را آغاز کرد و امروزه شاهدیم که مبالغ بسیاری را در بانک جهانی و برنامه توسعه و تغذیه سازمان ملل سرمایه گذاری کرده است تا بدین وسیله به هدف شوم خود دست یابد.
سیاست بنیاد راکفلر و بنیاد فورد این بود که متخصصان علم کشاورزی را از کشورهای جهان سوم جذب آمریکا کرده و پس از دوره آموزشی دوباره آنها را به کشورهای خود بازمی گرداندند تا با در خدمت قراردادن علم خود در مسیر اهداف آمریکا بدین وسیله اقتصاد آمریکا و بخصوص "انقلاب ژنها" پیشرفت کند.
بنیاد راکفلر تمامی توجه خود را بر روی محدود کردن عمر انسان به "نظم توالی ژن ها" متمرکز کرده تا بدین ترتیب بتواند نسل منتخب، نژاده و برتر خود را با نهادینه کردن ویژگی های دلخواه خود در انسانها به دست آورد. پس از جنگ جهانی دوم، "نسل سازان" نازی هیتلر از آلمان به آمریکا آورده شدند تا در خدمت خواسته های آمریکا و راکفلر "انقلاب ژنها" را پایه ریزی کنند.
در سال 1946 میلادی، "نلسون راکفلر" به همراه "هنری والاس" رئیس شرکت Pioneer Hi-Bred در سفر به مکزیک، "انقلاب سبز" را کلید زدند. آنها در ابتدا مدعی بودند که می خواهند نظام غذایی کشورهای ضعیف و جهان سوم را تحت حمایت و پوشش قرار دهند اما بعدها مشخص شد که همانند انحصاز نفت، بنیاد راکفلر برای صنعت کشاورزی هم نقشه کشیده است. همان طور که هنری کیسینجر در دهه 1970 میلادی گفت: "اگر شما نفت را کنترل کنید کشور را در دست خواهید گرفت و اگر غذا را کنترل کنید، مردم را".
بنیاد راکفلر قدم به قدم با "انقلاب سبز" خود بر روی ژن گیاهان و حیوانات پژوهش و آنها را مهندسی کرد.
"جان.اچ دیویس" که معاون وزیر کشاورزی دوره دوایت آیزنهاور بود یک بار در سال 1956 میلادی در مقاله ای در دانشکده تجارت و بازرگانی دانشگاه هاروارد نوشت که آمریکا باید از برنامه های دولتی به هدف دست برداشته و از کشاورزی به تجارت کشاورزی روی بیاورد. او خوب می دانست چه در سر دارد و چه می گوید. انقلاب و تحول در صنعت کشاورزی موجب کنترل خوراک و غذا گردید.
سیاست "انقلاب سبز" بر پایه تکثیر بذرهای دو تخمکی در بازارهای رو به توسعه بود. مشکل این بذرها این بود که ظرفیت بازآفرینی نداشتند. بتدریج کشاورزان مجبور به خرید بذرسالیانه از شرکت های تحت نظر راکفلر و شرکا شدند و بدین ترتیب تحت سیطره "دست های پنهان" بازار تجارت کشاورزان کنترل شد و هدف نیاز کشاورزان و صنعت کشاورزی به "دست های پنهان" محقق شد.
معرفی فناوری کشاورزی مدرن آمریکا، کودهای شیمیایی، و بذرهای دوتخمکی تجاری همه کشاورزان کشورهای پیشرفته را به شرکت های ذیربط در امر تجارت محصولات کشاورزی وابسته کرد. این امر نتیجه یک دهه فرایند برنامه ریزی شده بود. آمریکا با ایجاد "کشاورزی بازارنهاد" که در اصل، "کشاورزی کنترل شده تجارتی" است، ریشه صادرکنندگان عمده محصولات کشاورزی را خشکاند. بنیاد راکفلر و فورد، دست به دست یکدیگر دادند تا به اهداف سیا (CIA) خدمت کنند.
کار، طبق نقشه بزرگ "دست های پنهان" پیش می رفت. رعیت های حومه شهرها بناچار به شهرها پناه برده و به دنبال کار می گشتند؛ بدین طریق به خدمت کارخانه ها در آمده و به خواسته صاحبان این اندیشه کمک می کردند و نهایتاً "جهانی سازی" شکل گرفت.
دولت آمریکا در آغاز راه "انقلاب سبز"، با زیرکی تمام، برای خرید کود و بذر، به کشاورزان وام داد. کشاورزانی که فادر به شرکت در این طرح نبودند، از بخش خصوصی وام گرفتند و به دلیل نرخ بهره بالا قادر هیچ سودی برای آنها باقی نماند. پس از برداشت محصول، مجبور به فروش همه محصولات خود برای پرداخت قسط وام و بهره آن بودند. بتدریج به وام دهندگان و تجار وابسته شده و حتی زمین های خود را از دست دادند.
بنیاد راکفلر با رساندن پروژه "انقلاب سبز" به سر منزل مقصود، پروژه دیگری به نام "انقلاب ژن ها" را کلید زد که نام خود را از رئیس بنیاد یعنی "کانراد کانوی" گرفت که "انقلاب ژن ها" خود داستانی جدا دارد که باید به آن جداگانه پرداخته شود.
نظرات (۰)
هنوز نظری ثبت نشده است، اولین نظر را شما ثبت کنید!