در عالم برزخ، روح با بدن مثالی (اجساد لطیف) همراه است که نه به کلّی مجرّد است و نه مادّی محض؛ بلکه دارای یک نوع تجرّد برزخی؛ است. به این معنی که عالم مثال، هم خصوصیاتی از عالم مادّه را دارد مثل شکل و رنگ و مقدار و هم خصوصیاتی از عالم عقل و مجرّدات تام را، مثل ثبات و تغییرناپذیری و زوال‌ناپذیری و تقیّدناپذیری. بدین صورت به حیات خود ادامه می‌دهد؛ در حالی‌که در قیامت روح با بدن جسمانی همراه است که نظیر همین بدن مادّی دنیوی است؛

 

تفاوت برزخ با قیامت از جهات گوناگونی است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
الف) قیامت (قیامت کبری) بعد از منقضی شدن این دنیا است؛ در حالی‌که برزخ (قیامت صغری) با مردن افراد آغاز می‌شود؛
ب) در عالم برزخ، روح با بدن مثالی (اجساد لطیف) همراه است که نه به کلّی مجرّد است و نه مادّی محض؛ بلکه دارای یک نوع تجرّد برزخی؛ است. به این معنی که عالم مثال، هم خصوصیاتی از عالم مادّه را دارد مثل شکل و رنگ و مقدار و هم خصوصیاتی از عالم عقل و مجرّدات تام را، مثل ثبات و تغییرناپذیری و زوال‌ناپذیری و تقیّدناپذیری. بدین صورت به حیات خود ادامه می‌دهد؛ در حالی‌که در قیامت روح با بدن جسمانی همراه است که نظیر همین بدن مادّی دنیوی است؛
ج) نعمت‌های بهشتی در قیامت، به مراتب از نعمت‌های برزخی والاتر است؛ هم‌چنان‌که عذاب دوزخی از عذاب برزخی بسی سخت‌تر است.
ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمودند:
«مؤمنان در حالی که در عالم برزخ برخوردار از نعمتند, پیوسته می‌گویند:
«ربّنا اقم لنا السّاعه وانجز لنا ما وعدتنا؛
پروردگارا! قیامت را برپا کن و وعده‌های خود را درباره ما محقّق ساز.»
و برعکس، مشرکان در حالی‌که در برزخ معذّبند پیوسته می‌گویند:
«ربّنا لاتقم لنا السّاعه ولا تنجزلنا ماوعدتنا؛1
پروردگارا! قیامت را برپا مساز و وعده‌های خود را درباره ما محقّق نفرما.»

بدن برزخی
بسیاری از حقایق هستی و خصوصاً حقایقی که در ماورای جهان طبیعت وجود دارد، برای ما مجهول است. البتّه این ندانستن، بیشتر در کمّ و کیف و چگونگی آن حقایق است؛ ولی اصل آن حقایق را عقل و وحی در جای خود اثبات کرده‏اند و ما نسبت به آن آگاهی داریم. بنابراین، سنخیّت و چگونگی بدن‏های برزخی برای ما به صورت کامل و دقیق روشن نیست؛ ولی در عین حال از مجموعه آیه‌ها، روایت‌ها و تحلیل‏های عقلی می‏توان دورنمایی از کمّ و کیف بدن برزخی را تصویر کرد. ابتدا نکاتی مقدّماتی مطرح می‌شود:
الف) در تمام عوالم هستی (عالم مادّی، برزخ و قیامت) انسان دارای بدن است و در هیچ عالمی بی‌بدن نیست؛ به دلیل اینکه روح، حقیقتی است که در عین تعلّق به بدن و در متن و ذات روح، تعلّق به بدن خوابیده است. از این رو، ممکن نیست که روح باشد و بدنی در کار نباشد. پس اگر انسان در عالم طبیعت، برزخ و قیامت، دارای روح است ـ که هست ـ واجد بدن نیز خواهد بود؛
ب ) هریک از عوالم هستی نظام، احکام، آثار و قوانین مخصوص به خود دارد؛ یعنی در عالم طبیعت قوانینی غیر از سننی که بر عالم برزخ حکم ‏فرماست، حاکم است و در عالم برزخ، نظامی وجود دارد که در عالم قیامت وجود ندارد و در عالم قیامت، آثاری است که در دو عالم برزخ و طبیعت نیست. از این‌رو، بدنی که در عالم طبیعت است هم‌سنخ با قوانین حاکم بر این دنیا است و این بدن غیر از بدن برزخی است. بدن برزخی، هم‌سنخ با احکام و آثار عالم برزخ است. همچنین بدن در قیامت غیر از بدن برزخی و بدن مادّی است و بدنی هم‌سنخ با سنن ویژه عالم قیامت و آماده پذیرش آن قوانین مخصوص است؛ مثلاً بدن قیامتی، بدنی است که در عین سوختن مدام، از بین نمی‏رود یا مثلاً بدن قیامتی یک فرد بهشتی، به صورتی ساخته شده است که در عین خوردن و آشامیدن، نیازی به تخلیّه موادّ تغذیه شده از بدن ندارد. بنابراین نباید تصوّر کرد که بدن مادّی، برزخی و قیامتی یکسان هستند. ثابت شده است که عالم تجرّد و قیامت، عالم بالاتر و نزدیک‌تر به مبدأ متعال است و از این‌رو موجودات آن، از مراتب وجودی بالاتر و کامل‏تری برخوردارند. قبل از آن (یعنی در مرتبه فروتر) عالم مثال و برزخ است که مترتّب بر عالم تجرّد و متأخّر از آن است. عالم آخر، عالم جسم و جسمانیّات یا نظام مادّی است که دورترین عالم از مبدأ متعال است. از این رو، موجودات آن نیز از مراتب ضعیف‌تر و ناقص‌تری برخوردارند. بنابراین موجودات عالم برزخ از موجودات عالم مادّی، کامل‌تر ولی نسبت به موجودات عالم قیامت و تجرّد، ناقص‌ترند.
بنابراین با توجّه به مطالب فوق، در وجود بدن برزخی شکّی نیست. بحث در کیفیّت آن است. بدن برزخی از آنجا که از بدن مادّی بالاتر است، از سنخ مادّه و جسم طبیعی نیست که احکام مادّه بر آن غالب باشد؛ ولی از آنجا که از بدن قیامتی پایین‌‏تر است، واجد برخی لوازم مادّه، چون شکل، اندازه و مقدار می‏باشد. روایت‌ها نیز به صراحت بیانگر این حقیقتند که بدن برزخی، شبیه بدن دنیوی است. امام صادق(ع)می‏فرمایند:
«ارواح مؤمنان (در برزخ) در بدن‏هایی شبیه بدن‏های دنیوی آنان است.»2
و در جمله‌ای دیگر می‏فرمایند:
«ارواح انسان‏ها (در برزخ) به صورت جسدهای دنیوی‏اند.»3
لیکن هر چند بدن برزخی بالاتر و کامل‏تر از بدن مادّی است، در عین حال از بدن قیامتی ناقص‌تر است. امام صادق(ع) فرمودند: «بدن‏هایی شبیه بدن‏های دنیوی» یا «در صورت جسدهای دنیوی» که بیانگر شباهت است؛ نه یکسان بودن. شبیه آن است، چون شکل، مقدار و اندازه دارد و هر فرد مرده‏ای، مرده دیگر را در این قالب مشاهده کرده است، او را می‏شناسد.

ارواح برزخی و دیدار با خانواده

براساس روایت‌ها و همچنین با توجّه به ارتباط نسبی‌ای که بدن برزخی با بدن مادّی پنهان در زیر خاک دارد، ارواح انسانی در برزخ، براساس منزلت و فضائلی که در دنیا داشته‏اند، امور دنیوی را درک کرده، حتّی به خانواده خود سر می‏زنند و آنها را زیارت می‏کنند. این امر می‏تواند در هر زمانی و برای هر فردی باشد؛ ولی روز جمعه کم‌ترین و مشخّص‌ترین زمانی است که در روایت‌ها وجود دارد. در اینجا به ذکر دو روایت بسنده می‏کنیم:
۱. اسحق‌بن عمار از امام کاظم(ع) پرسید: آیا مؤمن خانواده خویش را زیارت می‏کند؟ فرمودند: آری. «گفت: چقدر؟ فرمودند: «بر حسب فضائلشان. پاره‏ای از آنان، هر روز و پاره‏ای، هر سه روز، خانواده خود را زیارت می‏کنند، اسحق‌بن عمّار می‏گوید: در اثنای کلام حضرت، دریافتم که می‏فرمود: «کم‏ترین آنان هر جمعه [خانواده خود را زیارت می‏کنند].» پس گفتم: در چه ساعتی؟ فرمودند: «هنگام زوال خورشید، یا مثل آن. پس خداوند فرشته‌ای را با او روانه می‏کند تا چیزهایی را به او نشان دهد که شاد شود و از وی چیزهایی را بپوشاند که او را غمگین می‌سازد.»4
۲. امام صادق(ع) فرمودند:
«به درستی که مؤمن خانواده خویش را زیارت می‏کند. پس آنچه را دوست دارد، می‏بیند و آنچه را ناخوشایند دارد، از او پوشیده می‏شود و به درستی‌که کافر خانواده خویش را زیارت می‏کند. پس می‏بیند آنچه ناخوشایند اوست و از او پوشیده می‏شود آنچه را دوست دارد.»
امام(ع) فرمودند:
«پاره‏ای از ایشان هر جمعه زیارت می‏کنند و پاره‏ای بر حسب عمل خود، زیارت می‏کنند.»5
اینجا این سؤال پیش می‌آید که:
وقتی انسان وارد عالم برزخ می‌شود و باید تا قیامت در آنجا بماند، آیا این مدّت زمان طولانی و گذشت زمان را با روحش حسّ می‌کند؟
در پاسخ باید بگوییم:
انسان با انتقال به برزخ از حقایقی آگاه می‌شود و آن حقایق را با روحش که یک نحوه اتّحادی با بدن مثالی دارد، ادراک می‌کند؛ مثلاً در هنگام مرگ، متوجّه می‌شود که امور دنیوی و آن رسوم و عاداتی که در دنیا به آنها مقیّد بود، اوهامی بیش نبوده است؛ همچنین آنچه را که ملک خود و مال خود می‌دانسته و بدان تفاخر می‌کرده است، همه پوچ و هیچ شده‌اند و هیچ‌گونه اثری برای او ندارند. اگر ریاستی داشته و به واسطه آن ریاست بر دیگران تکبّر می‌ورزیده، الآن همه و همه به یک‌باره از بین رفتند و هیچ چیزی از آن تفاخر و تکبّر و ریاست برای او باقی نمانده است.6
چون عالم برزخ عالمی مجرّد از مادّه است، بنابراین نسبت به عالم مادّه (دنیا) از لطافت بیشتری برخوردار است. تأثیر عذاب و لذّت نعمت‌ها بر جان آدمی در برزخ، به مراتب قوی‌تر از عالم دنیاست؛ درست شبیه عالم خواب که مناظر زیبایی که آدمی در خواب و رؤیا می‌بیند، گاهی بر زبان نمی‌آید و مناظر وحشتناکی هم که در خواب دیده می‌شود، گاهی نظیری در عالم دنیا ندارند.7
پس انسان در عالم برزخ، حقایقی را ادراک می‌کند. حال به این نکته می‌رسیم که آیا انسان برزخی، زمان را هم به گونه‌ای که اگر از جمله انسان‌های اوّلیه باشد، برزخی طولانی را حسّ کند و اگر از جمله انسان‌هایی باشد که در نزدیکی قیامت مرده‌اند، برزخی کوتاه را ادراک کنند، حسّ می‌کند؟ بالأخره طولانی یا کوتاه بودن برزخ به چه صورتی است و آیا قابل ادراک آدم برزخی هست؟ طبق آیه‌ای از آیه‌های «قرآن» استفاده می‌شود که کلّاً برزخ نسبت به قیامت، خیلی کوتاه است؛ یعنی وقتی فرشتگان سؤال می‌کنند: چقدر در زمین (مراد برزخ است) مکث داشته‌اید؟ آنها در پاسخ می‌گویند:
«قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ؛8
یک روز یا بعض روز.»
آنجا که برزخ نسبت به خلود و جاودانگی قیامت که سنجیده می‌شود، هرچه هم که طولانی باشد کوتاه خواهد بود؛ زیرا بالأخره به انتها می‌رسد و آخری دارد؛ ولی مقام بحث ما این است که بدون توجّه به قیامت، آیا زمان برزخ برای کسی که خیلی سابق از دنیا رفته است، واقعاً طولانی ادراک می‌شود یا نه؟!
در جواب باید گفت: طبق فرمایش امام راحل(ره) در کتاب «چهل حدیث» ادراک طولانی یا کوتاه بودن برزخ هر کسی، بسته به عقاید، کردار و تعلّقات او به دنیاست. اگر آدمی در دنیا تعلّقش کمتر باشد و گرفتار معاصی و عقاید فاسده نباشد، مکث او در برزخ کمتر خواهد بود. به عبارت دیگر هرچه سبکبارتر باشد و بی‌توجّه به اعتبارات دنیوی، برزخ او کوتاه‌تر خواهد بود.
امام راحل(ره) می‌فرماید:
... خود تعلّق به دنیا و محبّت به آن، اسباب گرفتاری است؛ بلکه میزان در طول کشیدن عالم قبر و برزخ، همین تعلّقات است؛ هرچه آنها کمتر باشد، برزخ و قبر انسان روشن‌تر و گشاده‌تر و مکث انسان در آن کمتر است. بنابراین برای اولیا بیشتر از سه روز ـ چنانچه در بعضی روایت‌ها است ـ عالم قبر نیست؛ آن هم برای همان علاقه طبیعی و تعلّق جبلی است.9
در این‌باره امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند:
«انّ لله مَلَکاً ینادی فی کل یومٍ، لِدُوْا لِلْمَوْت و اجمَعُوا لِلفناء و ابْنُوْا لِلخراب؛
خدای را فرشته‌ای است که هر روز ندا برکشد و گوید (شما ای مردمی که دلباخته مال و خانه و فرزند جهان هستید) بزایید برای مرگ و گردآورید برای نابودی و بنا کنید برای ویران شدن.»10


صدرالله زین العبادی

mahdimouood.ir


پی‌نوشت‌ها:
1. «بحارالأنوار», محمّدباقر مجلسی، ج ۶, ص ۲۶۹ و۲۷۰.
2. همان،  ج ۶، ص ۲۶۸، روایت ۱۱۹.
3. همان، ج۶، ص ۲۶۹، روایت ۱۲۱.
4. «کافی»، محمّدبن ابراهیم کلینی، به تصحیح علی‏اکبر غفاری، ج ۳، کتاب الجنائز، ص ۲۳۱، روایت پنجم.
5. همان، به تصحیح علی‏اکبر غفاری، ج ۳، کتاب الجنائز، ص ۲۳۰، روایت اوّل.
6. ر.ک: انسان از آغاز تا انجام، علّامه طباطبایی(ره)، ص 69، (ترجمه صادق لاریجانی، چاپ دوم، تابستان 1371، انتشارات الزهرا.
7. ر.ک: «معاد»، دستغیب، صص 31 ـ 35.
8. سوره مؤمنون، آیات 112 و 113.
9. «چهل حدیث»، ص 124، امام خمینی(ره)، (چاپ چهارم، بهار 73، ناشر: مؤسّسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)).
10. «نهج‌البلاغه»، حکمت 128.


منبع: ویکی فقه