- admin
- Tuesday 22 April 14
- 12:22
- ۰ نظر
پیامبران , ائمّة معصومان(ع) هم از این مسئله مستثنی نیستند. آنان به وسیلة یاران خالص، منظور خود را پیاده کرده و رسالت الهیاشان را انجام دادهاند، همانگونه که پیامبر(ص) با مساعدت مهاجران و انصار، هدف الهی خود را تحقّق بخشید. حضرت علی(ع) و فرزندان اطهارش هم با همدلی و همیاری یاران اندک خود، در صدد اجرای منویّات الهی خود بودند. در این میان، رشادتها، ایثارها و جانفشانیهای یاران حضرت سیّدالشهدا(ع) جایگاه ویژهای در تاریخ بشر دارد. همچنین حضرت بقیّةاللهالاعظم(ع) را در تحقّق دولت کریمه، یارانی مساعدت خواهند کرد؛ با کمی تعداد و جهان را زیر لوای آن حضرت خواهند آورد و بستر تحقّق حکومت واحد جهانی را مهیّا خواهند ساخت. در این نوشته قصد آن داریم که نگاهی هرچند گذرا، بر سیمای یاران آن حضرت داشته باشیم.
در روایات متعدّدی که از امامان معصوم(ع) وارد شده، سیمای یاران حضرتش ترسیم شده است که از میان آنها به مرفوعة فضیلبن یسار از امام صادق(ع) میپردازیم:
«خداوند را در «طالقان» گنجی است نه از جنس سیم و زر. پرچمی است که از هنگامی که فرو پیچیده شده، برافراشته نشده است. مردانی که انگار دلهایشان پارههای آهن است. شک و دودلی در ذات خدا، آن را نیالوده، از سنگ با صلابتتر است. اگر برکوهها یورش برند، آنها را از جای برمیکنند. هیچ شهری مقصد پرچمهای آنان واقع نمیشود؛ مگر آنکه ویرانش میسازند. گو اینکه بر اسبانشان بازها پر گشودهاند. از راه تبرّک، دست بر زین امام برده، دور امام گرد میآیند. در جنگها با جان خود از امام(ع) محافظت نموده، از پس هر آنچه امام(ع) از آنان میخواهد، برمیآیند. مردانی که شب نمیآرمند. در نمازشان زنبورسان زمزمه دارند. شب را در قیام و قعود به سر میآورند. صبح را بر پشت اسبانشان آغاز مینمایند. راهبان شب هستند و شیران روز. از فرمانبری کنیز، نسبت به آقایش، برای امام فرمانبردارترند.
به سان چراغهایی هستند؛ مثل اینکه دلهاشان چراغدان است. آنان از خشیّت خدا ترسانند. شهادت را میخواهند. آرزو میکنند که در راه خدا کشته شوند. شعارشان «یا لثارات الحسین» است. وقتی به حرکت درمیآیند، رعب و ترس [حاصل از هیبت، شکوه و انسجامشان] به مسافت راه یک ماه پیششان میتازد. رهسپار کوی مولایند. خداوند با آنان امام حقّ را یاری مینماید.»1
در این روایت مرفوعه، خطوط برجستة سیمای یاران حضرت ولیّعصر(ع) بیان شده است. خطوطی کاملاً همگرا با خطوط ترسیمی مولیالموحّدین(ع) از سیمای فرهیختگان خودنگهدار و پرهیزکار. این خطوط، نمایانگر بخش اعظمی از فضایل عالی الهی انسان ملکوتی است که با دارا بودن آنها برازندة خلعت خلّت و نصرت آن حضرت میگردد؛ خلعتی که از مجموعة خلقت، فقط تعداد اندکی به تشریف آن نائل میشوند.
دم از تقرّب جانان زنند ناکس و کس
همای را چه رسد همنشین شدن با خس
آری. باید به اوصاف پسندیده آراسته بود تا در سلک یاران او لیاقت اندک پیدا کرد. فیض دیدار او هم تنها از تحلّی و آراستگی به این نشانهها و خصایص حاصل میشود. باید غبار ناهمگونی و نامتجانسی را از راه فرو نشاند تا به طراوت دیدار، دیدگان نورانی ساخت.
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
از منظر این روایت مرفوعه، به اختصار، به بعضی از خطوط چهرة نورانی یاوران آن امام همام(ع) نظر میکنیم. باشد که در سرچشمههای جوشان این فضایل، به طهارت دل بنشینیم و عنقای لقای او را فراچنگ آریم؛ هر چند که:
عنقا شکار کس نشود دام باز چین
اینجا همیشه باد به دست است دام را
1. خلوص اعتقاد و شدّت توحیدگرایی
«کأنّ قلوبهم زبرالحدید لایشوبها شکّ فی ذاتالله أشدّ منالحجر»
یاران حضرت حجّت در اعتقاد خود چنان از درجة بالای خلوص برخوردارند که لحظهای شکّ و تردید در دل آنها سایه نمیگسترد و کنج قلبشان را به تسخیر نمیآورد؛ بلکه با سراسر وجود او را درک کرده و در همه حال، خود را در حضور او مییابند؛ زیرا اینان از نردبان علمالیقین به بام بلند عینالیقین رسیده و از آنجا به بال ریاضت، توفیق و تقرّب در فضای بیکران حقّالیقین به پرواز درآمدهاند و در هیچیک از ابعاد، لحظهای شرک نمیورزند. از اشعة آفتاب توحیدشان هیچ زاویة مبهم و تاریکی بیبهره نمانده است تا نامرئیترین تارتنان شرک در آن، توان تنش داشته باشند. آری. حصار قلب توحیدی اینان چنان پارههای آهن است که یغماگران شرک، کفر و بیمبالاتی در آن هیچ راهی ندارند.
یاران حضرت حجّت(عج) در اعتقاد خود چنان از درجة بالای خلوص برخوردارند که لحظهای شکّ و تردید در دل آنها سایه نمیگسترد.
2. توانمندی و قدرت اراده
«لَوْ حَمَلُوا عَلَى الْجِبَالِ لَأَزَالُوهَا.»
یاوران حضرتش چنان قوی، با اراده و ذوفنونند که اگر بر کوهها یورش برند، آن را از بن بر میکنند. در راه پیشبرد اهداف و اغراض خود، چنان صلب و سختعزمند که اگر کوهها از جا کنده شود، اینان خم به ابرو نمیآورند؛ چرا اینگونه نباشند که اهل تقوایند!
«إنّ التقوی أعزّ عزّ؛ فیه نجاة کل هارب و درک کل طالب و ظفر کل غالب.»2
این اکسیر تقواست که زندگی قدرتمندانه را به ارمغان میآورد که: «من اتّقی الله عاش قویاً»3. البته بدیهی است که هیچ قدرتی بیفیض علم، صورت تحقّق نمیبندد. پس یاران آن حضرت از لحاظ دانش، همه در مرتبة والایند.
3. عشق والا به امام(ع) و متعلّقات ایشان
«یتمسّحون بسرج الإمام، علیهالسلام، یطلبون بذلک البرکة».
بسیارند تنگنظرانی که بر اعتقاد تشیّع، نسبت به بزرگداشت لوازم وجودی امامان معصوم(ع)؛ حتّی در اثر اینگونه القائات و جوّهای مسموم بر شیعیان ساده لوح هم، صورت این خیال حاصل گشته که این کارها سلوک متوحّشان، کوران و ابلهان بهدور از آیین خرد است. تا آنجایی که گاه این کارها را به وادی شرک و کفر کشانده و بسیار مهملات بافتهاند.
امّا درک فلسفة این کارها و ژرفای این عوالم، چنین تخیّلاتی را واهی نمیداند؛ بلکه حقّانیت آن را مسلّم میدارد.
من خاکی که از این در نتوانم برخاست
از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند
هیچ رویی نشود آینه حجله بخت
مگر آنروی که مالند بر آن سُمّ سمند
4. از خودگذشتگی و ایثار
«یقونه بأنفسهم فیالحروب.»7
یاران حضرت حجّت(ع) با دل و جان از حضرتش پاسداری میکنند، پیشمرگ او میشوند و جان را فدای آن جانان میکنند که جان تحفة ناقابلی است.
5. داشتن کفایت کافی و وافی
«یکفونه ما یرید فیهم.»
یاران حضرت مهدی کفایت فوقالعادّه جهت انجام وظایف محوّل شده، دارند؛ زیرا کفایت، مشروب از زلال علم است. یاران آن حضرت چون از مشرب تقوای بیبدیل و خالص سیراب شدهاند، به اقتضای «واتّقوا الله و یعلّمکم الله»4، دانش وسیع هر کاری را دارند. هر آنچه حضرت از آنها بطلبد، بر تمام وجود خواسته، اشراف کامل دارند و آن را به نحو احسن و اتم، انجام میدهند.
6. شب زندهداری
«رجال لاینامون اللّیل رهبان باللّیل.»
یاران حضرت مهدی(ع) شب را به قیام، قعود، عبادت و تهجّد به سر میآورند و رهبانان شبند؛ در خلوت شبان به دور از انظار ریاطلبان، سجّادة نیاز و نماز را میگسترانند و اشک خونی را بدرقة امید وصال میگردانند. به فرمایش علی(ع): «نای غرّش شیران روز در خلوت شبانگاهان باز میشود؛ زیرا اراذل بهایم در خواب غفلتند؛ مثل مار زخمخورده از شدّت فراق بر خود میپیچند و نالههای نیازمندانهاشان مینای حیرت ملکوت را صد پاره میکند. در شب، شیاطین شرکانگیز کمتر میداندار معرکهاند. در حظیرة قدس، عبادت بین عابد و معبود، حجابهای روزانه نیست.»5
7. شجاعت و دلاوری
«لیوث بالنّهار.»
یاران حضرتش که شب تا سحر را نغنودهاند، بهعکس، شب زندهداران دنیوی روز را در خواب و غفلت نمیسپارند؛ بلکه شیران نهارند. آنان از هرگونه بطالت، اهمال، لهو و لعب به دورند. البتّه از فراز «و یصبحون علی خیولهم» جهت و سوی کارها و تلاششان مشخّص میشود که اینان یاریگرانند. یاریگر باید هماره در فکر یاری و کارهایش در جهت آن باشد. در فرهنگ قویم اینها، تلاش پربار، واژهای است که ژرفناکترین معانی را حمل میکند. آری. مصداق بارز فرمایش مولای متّقیانند که «و أمّا النّهار فحلماء علماء أبرار أتقیا».6
8. عبادت خالصانه
«لهم دوی فی صلاتهم کدویّ النحل.»
یاران آن حضرت شیفتة عبادتند و زمزمه عاشقانة آنها در نماز ذوق شهد مصفّا را دارد. به خاطر خدا رو به قبلة عشق میآورند. از عبادت تجارتپیشگان و بردهصفتان سخت احتراز میجویند؛ بلکه او را به خاطر او، جلّوعلا، میپرستند. (فتلک عبادة الاحرار)
9. فرمانبری و اطاعت محض
«هم أطوع له من الأمة لسیّدها.»
یاران امام زمان(ع) بر اطاعت بیچون و چرای مولای خود کمر بستهاند؛ دل در رضای او سپردهاند و هر آنچه او بخواهد، آن را حقّ محض و محض حق شمرند. اینان ولایتمداران سر سپرده و بیهمتایند که به هیچ رو از خطّ فرمان ولیّ خود سربر نمیتابند. سالک نستوه صراط قویم «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم»7 هستند. تا آنجا که اگر دستور باشد، در دل آتش میروند. خطاب «یا نارُ کُونی بَرْداً وَ سَلاماً»8 را به جان تجربه میکنند.
10. روشنگری و هدایتبخشی
«کالمصابیح کأنّ قلوبهم القنادیل.»
یاران مهدی(ع) چراغهای روشن هدایتند؛ زیرا سرچشمههای حکمت در اثر تقوای محض از سرزمین قلبشان بر زبانشان جاری است. سراسر وجودشان بارقة لطف ازل را نمایان ساخته و در ظلمت اندیشهها، از قندیل قلبشان پرتو افشانیها رخ داده. مهار خرد خردورزان را بر دست با کفایت خود گرفته و به سوی کعبة مقصود هدایت میکنند.
11. خداترسی
«و هم من خشیة الله مشفقون.»
یاوران آن حضرت از خشیّت حضرت حق، چون بید بر خود میلرزند؛ زیرا بصیرتشان کامل، اعتقادشان خالص و شهودشان حقّالیقین. در این مرتبه است که نیران صاعقة جلال و هیبت و قهّاریت، خرمن هستی را میسوزاند. ترس بر وجود، سیطرة مطلق مییابد تا جایی که: «به سوهان ترس، چونان تیرهای نازک تراشیده شدهاند تا جایی که نظارهگر، بیمارشان میپندارد؛ در حالیکه بیماری ندارند. میگوید: اینان دیوانهاند؛ در حالی که امری عظیم از خود بیخودشان ساخته است.»9
12. آرزوی شهادت
«یدعون بالشهادة و یتمنّون أن یقتلوا فی سبیل الله.»
یاران حضرت حجّت(ع) مدام دست بر دعا، از حضرت حق، وصال شاهد شهادت را میخواهند. شهادت به عنوان اعلاترین وسیلة تقرّب به مبدأ هستی، هماره آرزوی قلبی انسانهای موحّد خالص است. یاران حضرتش هم با عنایت به فیض بیمنتهای «بل أحیاء عند ربّهم یرزقون»10 پر و بال در هوای شهادت میگسترانند و دولت این غم را به دعا از خدا میخواهند.
13. خونخواهی از حسین(ع)
«شعارهم: یا لثارات الحسین»
از نشانههای دیگر یاران آن حضرت(ع) آن است که اهل شعار «یا لثارات الحسین» هستند؛ یعنی داعیان خونخواهان امام حسین(ع). داعیهداران اخذ حقّ آن مظلوم تاریخند؛ قرار گرفتن راستین نه ادّعایی. در جناح سیدالشهدا(ع) و اهتزاز لوای ولای آن امام(ع). اهتمام در اخذ خون آن بزرگوار حکایت از فرهنگی بس ناب دارد که ریشه در همة خصایص و فضایل عالی دارد. اینان کارگزاران حقّند. حسین(ع) کشته راه حق.
14. یاری امام حق
«بهم ینصرالله إمام الحق»
رسیدن به منزلت واسطهگری و نصرت قائم آل محمّد(ع) برترین کمالها را میطلبد. بایستی در بیبدیلترین فراز کمال و عشق بود تا به این خلعت عالی، مخلع گردید. بدین تشریف، هر کسی را مشرّف نمیگردانند. باید گوهری پاک داشت، اهل حال بود و ریاضتکش کوی عشق.
همین خصیصه به تنهایی در ژرفای لیاقت یاران آن حضرت کفایت میکند که ورود در سلک ناصران، مقتضی سنخیّت و تناسب است.
محمد تقی محمدی
پینوشتها:
1. محمّدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص307. 308: «له کنز بالطالقان ماهو بذهب، ولا فضة،. رایة لم تنشر منذ طویت،. رجال کأنَّ قلوبهم زبر الحدید لایشوبها شکّف فی ذات الله أشدّ من الحجر، لو حملوا علی الجبال لأزالوها، لا یقصدون برایاتهم بلدة إلاّ خرَّبوها، کأنَّ علی خیولهم العقبان یتمسّحون بسرج الإمام،علیهالسلام، یطلبون بذلک البرکة،. یحفّون به یقونه بأنفسهم فیالحروب،. یکفونه ما یرید فیهم.
رجال لاینامون اللّیل، لهم دویّف فی صلاتهم کدویّف النحل، یبیتون قیاماً علی أطرافهم،. یصبحون علی خیولهم، رهبان باللّیل لیوث بالنّهار، هم أطوع له من الأمة لسیّدها، کالمصابیح کأنَّ قلوبهم القنادیل،. هم منخشیةالله مشفقون، یدعون بالشهادة،. یتمنّون أن یقتلوا فی سبیلالله، شعارهم: یا لثارات الحسین، إذا ساروا یسیر الرّفعب أمامهم مسیرة شهر، یمشون إلی المولی إرسالا، بهم ینصرالله إمام الحقّف».
2. همان، ج77، ص374، از حضرت علی(ع).
3. همان، ج70، ص213، از حضرت علی(ع).
4. سورة بقره(2) آیه 282.
5. سیّد علینقی فیضالاسلام، ترجمة شرح نهجالبلاغه، خطبه 184، ص612.
6. همان، ص613.
7. سورة نساء(4) آیه 59.
8. سورة انبیاء(21) آیه 69.
9. ترجمة شرح نهجالبلاغه، خطبه 184، ص613.
10. سورة آلعمران(3) آیه 169.
11. محمّدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج44، ص381.
نظرات (۰)
هنوز نظری ثبت نشده است، اولین نظر را شما ثبت کنید!