مهدی علیه السلام میراثدار انبیاء علیهم السلام
در مورد شباهت آن حضرت به انبیا و رسولان سلف، باقر آل محمد علیه السلام فرمود: «اِنَّ فِی الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله شَبَهاً مِنْ خَمسَةٍ مِنَ الرُّسُل یونُسُ بْنُ مَتی وَ یوسُفُ بْنُ یعْقُوب وَ موسی وَ عیسی وَ مُحَمَّد صَلَواتُ اللّه عَلَیهِمْ اَجْمَعینَ...؛ (1) به راستی در قائم از آل محمد صلی الله علیه و آله شباهتی است به پنج تن از رسولان، یونس و یوسف و موسی و عیسی و محمد علیهم السلام»

مهدی موعود علیه السلام هم شباهت تام به انبیای گذشته دارد و هم میراثدار تمام انبیاء است.

 
الف. جامع کمالات
در مورد شباهت آن حضرت به انبیا و رسولان سلف، باقر آل محمد علیه السلام فرمود: «اِنَّ فِی الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله شَبَهاً مِنْ خَمسَةٍ مِنَ الرُّسُل یونُسُ بْنُ مَتی وَ یوسُفُ بْنُ یعْقُوب وَ موسی وَ عیسی وَ مُحَمَّد صَلَواتُ اللّه عَلَیهِمْ اَجْمَعینَ...؛ (1) به راستی در قائم از آل محمد صلی الله علیه و آله شباهتی است به پنج تن از رسولان، یونس و یوسف و موسی و عیسی و محمد علیهم السلام»
اما شباهتش به یونس بن متی علیهماالسلام، بازگشت او از غیبت است در حالی که با وجود سن زیاد، جوان باشد. و اما شباهتش به یوسف بن یعقوب علیهماالسلام، پنهان زیستن آن حضرت از خاص و عام و مخفی شدن از برادران و پوشیده شدن امر او بر پدرش، یعقوب علیه السلام باشد و این در حالی بود که بین او و پدر، بستگان و پیروانش، فاصله کمی بود (امام زمان علیه السلام در بین مردم با فاصله کم از آنها مخفی و پنهان است.)
و اما شباهتش به موسی علیه السلام، ترس دائمی داشتن از دشمنان و طولانی بودن غیبت و پنهانی بودن تولد اوست و این که پیروانش پس از او از اذیت و خواری در رنج بودند تا اینکه سرانجام خدای عز و جل، ظهورش را اجازه فرمود و او را بر دشمنانش یاری و نصرت بخشید.
و اما شباهتش به عیسی علیه السلام، اختلاف کسانی است که درباره او اختلاف کردند. گروهی گفتند: به دنیا نیامد، و برخی گفتند: مرد و از دنیا رفت و عده ای گفتند: کشته و به دار آویخته شد.
و اما شباهتش به جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، خروج او با شمشیر و کشتن دشمنان خدا و دشمنان رسول صلی الله علیه و آله و جباران و سرکشان است.» (2)
در بخشی از روایت طولانی ای که از حضرت صادق علیه السلام توسط مفضل بن عمر نقل شده است چنین می خوانیم: «وَ سَیدُنَا الْقائِمُ علیه السلام مُسْنِدٌ ظَهْرَهُ اِلَی الْکَعْبَةِ وَ یقُولُ: یا مَعْشَرَ الْخَلائِقِ اَلا وَ مَنْ اَرادَ اَنْ ینْظُرَ اِلی آدَمَ وَ شَیثَ، فَها اَنَا ذا آدَمُ وَ شَیثُ، اَلا وَ مَنْ اَرادَ اَنْ ینْظُرَ اِلی نُوحٍ وَ وَلَدِهِ سامْ فَها اَنَا ذا نُوحٌ وَ سامُ، اَلا وَ مَنْ اَرادَ اَنْ ینْظُرَ اِلَی اِبْراهیمَ وَ اِسْماعیلَ فَها اَنَا ذا اِبْراهیمُ وَ اِسْماعیلُ اَلا وَ مَنْ اَرادَ اَنْ ینْظُرَ اِلی مُوسی وَ یوشَعَ فَها اَنَا ذا مُوسی وَ یوشَعُ اَلا وَ مَنْ اَرادَ اَنْ ینْظُرَ اِلی عیسی وَ شَمعونَ فَها اَنَا ذا عیسی وَ شَمعونُ. اَلا وَ مَن اَرادَ اَن ینْظُرَ اِلی مُحَمَّدٍ وَ اَمیرِ الْمُؤمِنین صَلَواتُ الله عَلَیهما فَها اَنَا ذا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله وَ اَمیر الْمُؤمِنین علیه السلام اَلا وَ مَن اَرادَ اَن ینْظُرَ اِلی الْحَسَنِ وَ الْحُسَین علیهماالسلام فَها اَنَا ذَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ اَلا وَ مَن اَرادَ اَن ینْظُرَ اِلی الائمةِ مِنْ وُلْدِ الحُسَینِ علیه السلام فَها اَنا ذاالاَئِمَّةُ علیهم السلام؛ (3) آقای ما قائم علیه السلام پشت خود را به کعبه تکیه زده می فرماید: ای گروه مردم! بیدار باشید! هر کس می خواهد آدم و شیث را ببیند، اینک منم آدم و شیث، بیدار باشید! هر کس می خواهد نوح و فرزندش سام را به تماشا نشیند، اینک منم نوح و سام، آگاه باشید! هر کس می خواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، اینک منم ابراهیم و اسماعیل، بیدار باشید! کسی که می خواهد موسی و یوشع را بنگرد، اینک منم موسی و یوشع، آگاه باشید! هر کس می خواهد عیسی و شمعون را بنگرد، این منم عیسی و شمعون، بیدار باشید! هر کس می خواهد محمد و امیر مؤمنان را بنگرد، اینک منم محمد و علی، بیدار باشید! و هر کس می خواهد حسن و حسین را بنگرد، اینک منم حسن و حسین، بیدار باشید! هر کس می خواهد امامان از فرزندان حسین را تماشا کند، اینک من همان [عصاره [ائمه از فرزندان حسینم.»
«چهارده معصوم را یکجا منم // عترت و قرآن به یک معنی منم»
حقا که با آواز جلی باید گفت:
«هر چه خوبان همه دارند تو یکجا داری // زین سبب هست که اندر دل ما جا داری»
قابل دقت است که مراد از نزدیکی آن حضرت به انبیا و یا شباهت او، همان همرنگی و همگونی کمالی و جمالی است؛ یعنی آنچه از صفات کمال و اخلاق ستوده در انبیا بوده، در او نیز جمع است؛ چنان که در بخشی از لوح فاطمه زهرا علیهاالسلام که توسط جابر نقل شده است، می خوانیم: «وَ الْخازِنَ لِعِلْمِی الْحَسَنَ (ثُمَّ) وَ اَکْمَلَ ذلِکَ بِابْنِهِ (م ـ ح ـ م ـ د) رَحْمَةً لِلْعالَمینَ عَلَیهِ کَمالُ مُوسی وَ بَهاءُ عیسی وَ صَبْرُ اَیوبَ؛ (4) گنجینه دار علم من حسن (عسکری) است و کامل می شود آن (سلسله امامت) با فرزندش مهدی که رحمت است بر جهانیان و دارای کمال موسی و عظمت عیسی و بردباری ایوب است.»
این همه تأکیدات برای آن است که مردم در دوران ظهور، جامعیت امام زمان علیه السلام را درک کنند و بفهمند که همه انبیا و اولیا در او خلاصه شده اند و تمام علوم انبیا و کتب آسمانی آنها در نزد او جمع می باشد. لذا امام صادق علیه السلام فرمود: «کُلّ نَبِی وَرِثَ عِلماً اَوْ غَیرَهُ فَقَدِ انْتَهی اِلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله؛ (5) هر پیغمبری علم یا غیر آن را به ارث برده، به محمد منتهی می شود.» و علوم حضرت محمد به وارثان او و آخرین وارث و وصیش می رسد. چنان که امام باقرفرمود: «اِنَّ الْعِلْمَ بِکِتابِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِیهِ صلی الله علیه و آله لَینْبُتُ فی قَلْبِ مَهْدِینا کما ینْبُتُ الزَّرعُ عَلی اَحْسَنِ نَباتِهِ فَمَنْ بَقی مِنْکُم حَتّی یراهُ فَلْیقُلْ حینَ یراهُ السَّلامُ عَلَیکُم یا اَهلَ بَیتِ الرَّحمَةِ وَ مَعدِنِ الْعِلمِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیةَ اللّه فی اَرْضِهِ؛ (6) به راستی آگاهی به کتاب خدای عزیز و جلیل و سنت پیامبرش صلی الله علیه و آله، در قلب مهدی ما می روید! مانند، روییدن زراعت بر نیکوترین حالت؛ پس کسی که از شما باقی بماند تا او را ببیند، باید در آن هنگام بگوید: سلام بر شما ای اهل بیت رحمت و معدن دانش و محل رسالت، سلام بر تو ای باقی مانده خدا در زمین او»
در نتیجه حضرت مهدی علیه السلام، نه تنها جامع صفات کمال و جمالِ انبیای گذشته است، بلکه جامع علوم آنها و آگاه به کتب آسمانی آنان نیز می باشد. چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: امام زمان علیه السلام می گوید: هر کس که کتابها (ی آسمانی) و صحف (انبیا) را می خواند، پس باید از من بشنود. سپس ابتدا می کند به (خواندن) صحفی که خداوند بر آدم و شیث نازل فرمود و امت (و پیروان) آدم و شیث می گویند: «به خدا سوگند این همان صحف واقعی است و به راستی ما را نشان داد آنچه نمی دانستیم و در آن وجود دارد، و آنچه بر ما مخفی مانده بود و آنچه از آن افتاده بود و تبدیل و تحریف شده بود.» آنگاه تورات و انجیل و زبور را می خواند و اهل تورات و زبور می گویند: «هذِهِ وَ اللّهِ التُّوراةُ الْجامِعَةُ وَ الزَّبورُ التَّمامُ وَ الاِنجیلُ الْکامِلُ وَ اِنَّهااَضْعافُ ما قَرَأْنا مِنْها؛ (7) به خدا سوگند تورات جامع و زبور تمام و انجیل کامل این است و به راستی آن چندین برابر آنچیزی است که ما قبلا خوانده بودیم.»

ب. میراثدار انبیاء
بر اساس اخبار و روایات رسیده، حضرت حجت علیه السلام، به هنگام ظهور، تمام مواریث انبیاء که دارای خاصیت منحصر به فرد می باشد همراه دارد، پیراهن ابراهیم و یوسف علیهماالسلام، عصای موسی علیه السلام، انگشتر سلیمان علیه السلام، تابوت سکینه، پرچم و شمشیر پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، در نزد او خواهد بود.
ابی الجارود از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «اِذا ظَهَرَ الْقائِمُ علیه السلام ظَهَرَ بِرایةِ رَسول اللّهِ صلی الله علیه و آله وَ خاتَمِ سُلَیمانَ وَ حَجَرِ مُوسی وَ عَصاهُ ثُم یأمُرُ مُنادیهِ فَینادی اَلا لایحمِلُ رَجَلٌ مِنْکُم طَعاماً وَ لا شَراباً وَ لا عَلَفاً فَیقولُ اَصحابُهُ: اِنَّهُ یریدُ اَن یقْتُلَنا وَ یقْتُلَ دَوابَّنا مِنَ الجُوعِ وَ الْعَطَشِ فَیسیرُ وَ یسیرونَ مَعَهُ فَاَوَّلُ مَنْزِلٍ ینزِلُهُ یضْرِبُ الْحَجَرَ فَینْبَعُ مِنْهُ طَعامٌ وَ شَرابٌ وَ عَلَفٌ فَیاْکُلُونَ وَ یشْرَبونَ وَ دَوابُّهُمْ حَتی ینزِلُوا النَّجَفَ بِظَهْرِ الکُوفَةِ؛ (8) هنگامی که قائم ظهور کند، با پرچم رسول خدا و انگشتر سلیمان و سنگ و عصای موسی ظهور خواهد کرد. سپس منادی او به فرمان آن حضرت ندا می دهد: فردی از شما غذا و آب و علف با خود حمل نکند. پس یارانش می گویند: او قصد دارد ما و چهارپایان ما را بر اثر گرسنگی و تشنگی هلاک کند. پس او حرکت می کند و آنها نیز با او حرکت می کنند. پس در اولین منزلی که آن حضرت فرود می آید، آن سنگ را (به زمین) می زند، پس غذا و آب و علف از آن بیرون می آید و یاران و حیوانات آنان از آن می خورند و می نوشند (وضع به همین منوال است) تا به نجف پشت کوفه می رسند.»
امام صادق علیه السلام فرمود: «وَاِنَّهُ کانَ کُلُّه فِی السَّفطِ وَ تَرَکاتُ جَمیعِ النَّبیینَ حَتّی عَصاآدَمَ وَ نوحَ علیه السلام وَ تَرَکَةُ هودَ وَ صالِحَ علیه السلام وَ مَجموعُ اِبراهیم علیه السلام وَ صاعُ یوسُفَ علیه السلام وَ مِکیالُ شُعَیبَ علیه السلام وَ میزانُهُ وَعَصی موسی علیه السلام وَ تابُوتُه الَّذی فیهِ بَقیةُ ما تَرَکَ الُ موسی وَ آلُ هارونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکةُ وَ دِرعُ داوُدَ علیه السلام وَخاتَمُهُ وَ خاتُمُ سُلیمانَ علیه السلام وَ تاجُهُ وَ رَحْلُ عیسی علیه السلام وَ میراثُ النَبیین وَ الْمُر سَلینَ فی ذلک السَّفطِ؛ (9) همه آن اشیا (در نزد حضرت مهدی) داخل آن جامه دان قرار دارد و همین طور تمامی ماترک انبیا حتی عصای آدم و نوح و ماترک هود و صالح و مجموع ابراهیم و جام یوسف و پیمانه و ترازوی شعیب و عصای موسی و تابوت [سکینه] او که ماترک (یادگارهای) آل موسی و هارون در آن قرار دارد و ملائکه آن را حمل می کنند و زره داود علیه السلام و انگشترش و انگشتر حضرت سلیمان و تاجش و رحل (10) عیسی و میراث انبیاء و رسولان (همه) در آن جامه دان قرار دارند.»
مواریث انبیاء فقط یک مجموعه اشیای قیمتی و عتیقه نیست که فقط جنبه مالی و آثار باستانی داشته باشد، بلکه اشیایی است منحصر به فرد و دارای خواص فوق العاده عجیب و پیشرفته که حضرت را در تحقق حکومت جهانی و بر پایی عدالت فراگیر، کمک و یاری می رساند.
آنچه به خوبان جهان داده اند // قسم تو را بهتر از آن داده اند
آنچه بنازند بر آن دلبران // جمله تو را هست زیادت بر آن
قابل تذکر است مواریث انبیاء فقط یک مجموعه اشیای قیمتی و عتیقه نیست که فقط جنبه مالی و آثار باستانی داشته باشد، بلکه اشیایی است منحصر به فرد و دارای خواص فوق العاده عجیب و پیشرفته که حضرت را در تحقق حکومت جهانی و بر پایی عدالت فراگیر، کمک و یاری می رساند. برای روشن شدن، برخی از آنها را بررسی می کنیم.

1. پیراهن ابراهیم خلیل و حضرت یوسف علیهماالسلام
این پیراهن، پیراهن بهشتی و بی نهایت خوشبو و حفظ کننده و شفا بخش است. همین پیراهن بود که ابراهیم را از آتش نجات داد و بعد از او به اسحاق و آنگاه به یعقوب و یوسف رسید. این همان پیراهن بود که بوی آن را یعقوب از مصر که تا کنعان فاصله زیادی داشت استشمام کرد. (11) چنان که قرآن از زبان او نقل می کند که «اِنّی لاَجِدُ ریحَ یوسُفَ لَو لا اَنْ تُفَنِّدون»؛ (12) «به راستی من بوی یوسف را استشمام می کنم اگر مرا کم خرد ندانید.»
این همان پیراهن است که وسیله ای برای شفای چشمان نابینای یعقوب شد، که بنابر نقل مرحوم طبرسی، بیش از شش سال نابینا بود (13) و قرآن نیز می فرماید: «وَ اَبْیضَّتْ عَیناهُ مِنَ الْحُزنِ»؛ «و دیدگانش از غم و اندوه سفید شد.»
وقتی حضرت یوسف از حال پدر جویا شد، برادران گفتند: پدر از فراق تو چشمانش را از دست داده، حضرت یوسف فرمود: «اِذْهَبُوا بِقَمیصی هَذا فَاَلقُوُهْ عَلی وَجهِ اَبی یأْتِ بَصیراً»؛ (14) «این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیاندازید که بینا می شود.»
و چون بشارت دهنده به کنعان رسید، پیراهن را بر صورت یعقوب افکند و او در جا بینا شد و آنگاه بود که حضرت یعقوب فرمود: «اَلَم اَقُلْ لَکُم اِنّی اَعْلَمُ مِنَ اللّه مالا تَعْلَمون»؛ (15) «آیا به شما نگفتم که من از خداوند چیزی می دانم که شما نمی دانید.»
درباره سابقه و خاصیت و نهایت این پیراهن، حضرت صادق علیه السلام به مفضل فرمود:«اَتَدری ماکانَ قَمیصُ یوسُفَ علیه السلام قالَ: قُلْتُ: لا. قالَ: اِنَّ اِبراهیمَ علیه السلام لَمّا اُوْقِدَت لَهُ النّارُ نَزَلَ اِلَیهِ جَبْرَئیلُ علیه السلام بِالْقَمیصِ وَ الْبَسَهُ اِیاهُ فَلَمْ یضُرَّهُ مَعَهُ حَرٌّ وَ لا بَرْدٌ فَلَمّا حَضَرَتْهُ الوَفاةُ جَعَلَهُ فی تَمیمَةٍ وَعَلَّقَهُ عَلی اِسحاقَ علیه السلام وَ عَلَّقَهُ اِسحاقُ عَلی یعْقوبَ علیه السلام فَلَّما وُلِدَ یوسُفُ عَلَّقَهُ عَلَیهِ وَ کانَ فی عَضُدِهِ حَتی کانَ مِن اَمْرِهِ ما کانَ فَلَمّا اَخْرَجَهُ یوسُفُ مِنَ التَّمیمَةِ وَجَدَ یعْقوبُ ریحَهُ وَ هُوَ قَولُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «اِنّی لاََجِدُ ریحَ یوسُفَ لَوْ لا اَنْ تُفَنِّدُونَ فَهو ذلِکَ الْقَمیصُ الَّذی مِنَ الجَّنَةِ قُلتُ: جُعِلْتُ فِداکَ فَاِلی مَنْ صارَ هذَا القَمیصُ قال اِلی اَهْلِهِ وَ هُوَ مَعَ قائِمِنا اِذا خَرَجَ؛ (16) می دانی پیراهن یوسف چه بود؟ گفت: نه. حضرت فرمود: وقتی آتش برای ابراهیم افروخته شد، جبرئیل با این پیراهن به سوی او فرود آمد و آن را بر او پوشاند. پس با آن پیراهن، گرما و سرما به او زیان نمی رساند. چون وفات او نزدیک شد، آن را در جلدی قرار داده و به (گردن) اسحاق آویخت و اسحاق (نیز) بر یعقوب آویخت و چون یوسف متولد شد، یعقوب آن را به یوسف آویخت. هنگامی که آن بلاها به یوسف رسید، آن جلد در بازوی او بود، وقتی که یوسف آن پیراهن را از جلد خارج کرد، یعقوب بوی آن را استشمام کرد و این سخن خدای عزیز و جلیل [از قول یعقوب] است که می گوید: «همانا من بوی یوسف را استشمام می کنم اگر مرا کم خرد ندانید.» پس آن همان پیراهن بهشتی است.

مفضل می گوید: عرض کردم: فدایت شوم! این پیراهن به چه کسی رسید؟ فرمود: به اهلش رسید و هنگامی که قائم ما قیام کند، آن پیراهن با او خواهد بود.»
از روایات فوق به خوبی به دست می آیدکه آن پیراهن، پیراهن معجزه آسا و ودیعه الهی است.
قابل ذکر است که این پیراهن در همان حالی که امام صادق علیه السلام سابقه و خصوصیات آن را بیان می کرد نزد خود حضرت موجود بود، شاهد این مطلب و مطلب اصلی ـ که آن پیراهن همراه حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود ـ روایت یعقوب بن شعیب است که می گوید: نزد امام صادق علیه السلام بودم، حضرت فرمود:«اَلا اُریکَ قَمیصَ الْقائِم الَّذی یقومُ عَلَیه؟ فَقُلْتُ: بَلی. فَدَعا بِقَمْطَرٍ فَفَتَحَهُ وَ اَخْرَجَ مِنه قَمیصَ کَرابیسَ فَنَشَرَهُ فَاِذا فی کُمِّهِ الاَیسَرِ دَمٌ فَقالَ: هذا قَمیصُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله الَّذی عَلَیهِ یوْمَ ضُرِبَتْ رباعیتُهُ وَ فیهِ یقَوْمُ الْقائِمُ فَقَبَّلتُ الدَّمَ وَ وَضَعْتُهُ عَلی وَجْهی ثُمَّ طَواهُ اَبو عَبْدِ اللّه علیه السلام وَ رَفَعَهُ؛ (17) آیا نمی خواهی پیراهن قائم را که در آن قیام می کند به تو نشان دهم؟ عرضه داشتم: چرا.
پس حضرت جعبه ای را خواست و آن را گشود و یک پیراهن کرباس از داخل آن بیرون آورد و آن را باز کرد. پس دیدم که آستین چپ آن خون آلود است. حضرت فرمود: این پیراهن پیامبر است، روزی که دندانهای رباعی آن حضرت در جنگ شکست، آن را بر تن داشت و در آن قائم قیام می کند. یعقوب می گوید: من خون را بوسیدم و آنرا به صورت خود گذاشتم و آن گاه حضرت پیراهن را پیچیده و بر داشت.»

2. عصای حضرت موسی علیه السلام
دومین میراثی که حضرت مهدی علیه السلام همراه دارد، عصای موسی علیه السلام است. این عصا نیز طبق نقل قرآن و روایات، یکی از معجزات حضرت موسی بوده است که بعد از ظهور مهدی علیه السلام در اختیار او قرار می گیرد تا در تحقق اهدافش او را یاری رساند. محمد بن فیض از محمد بن علی باقر العلوم علیهماالسلام نقل می کند که آن حضرت فرمود: «کانَ عَصی موسی علیه السلام لادَمَ فَصارَت الی شُعَیبٍ ثُمَّ صارَت الی موسی بنِ عِمرانَ عَلَیهِ السَّلام وَ اِنَّها لَعِندَنا وَ اِنَّ عَهدی بِها آنِفا وَ هِی خَضْراءٌ کَهَیئَتِها حینَ انْتَزَعَتْ مِنْ شَجَرِها وَ اِنَّها لَتَنْطِقُ اِذَا اسْتُنطِقَتْ. اُعِدَّتْ لِقائِمِنا لِیضَعَ کَما کانَ موسی یضعُ بِها وَ اِنَّها لَتَروُعُ وَ تَلْقَفُ ما یأْفِکوُنَ وَ تَصْنَعُ کَما تُؤمَرُ وَ اِنَّها حَیثُ اَقْبَلَتْ تَلْقَفُ ما یأْفِکُونَ تَفْتَحُ لَها شَفَتانِ اِحدیهما فِی الاَرْضِ وَ الاُخْری فِی السَّقْفِ وَ بَینَهُما اَرْبَعونَ ذِراعاً وَ تَلْقَفُ ما یأْفِکُونَ بلسانِها؛ (18) عصای موسی از آدم بود و بعد به دست شعیب رسید و سرانجام به دست موسی بن عمران علیه السلام و اکنون در دست ماست و الان در دست من است. و آن عصا همانند روزی است که از درخت سبز بریده شده است و به راستی آن عصا هرگاه استنطاق شود سخن می گوید. این عصا برای قائم ما آماده شده تا همچون موسی بن عمران آنرا به کار برد و این عصا [اهل باطل را] می ترساند و هر چه بیاندازند می بلعد و همان کاری را انجام می دهد که فرمان داده شده است و هر جا رو کند می بلعد آنچه را که به طرفش بیاندازند، دو لب باز می کند (در بعضی از نسخه ها وارد شده به دو شعبه می شود) که یکی روی زمین و دیگری تا سقف است که بین آن دو لب (یا دو شعبه) چهل ذراع است و هر چه به طرفش بیاندازند با زبانش می بلعد.»
قرآن نیز به بزرگی و خصوصیات این عصا اشاره دارد. (19) این عصا همان است که به اذن خداوند، به اژدها تبدیل شد و آنچه که جادوگران از ریسمانها و چوبها به شکل مار درآورده بودند را بلعید و با چشمان دهشتناک خود متوجه فرعون شد. فرعون از ترس بی هوش شد (20) و بر اثر این حمله و فرار جمعیت، هزاران نفر زیر دست و پا از بین رفتند. (21)

3. انگشتر حضرت سلیمان
یکی دیگر از مواریث انبیاء، انگشتر حضرت سلیمان است که در اختیار حضرت مهدی علیه السلام قرار می گیرد. آن حضرت از سمت صفا ظاهر می شود در حالی که انگشتر سلیمان و عصای موسی با اوست. (22)
این انگشتر دارای ویژگیهای معجزه آساست؛ چرا که به وسیله آن به سادگی می توان مؤمن را از کافر تشخیص داد و قدرت تسلطی که حضرت سلیمان بر موجودات جهان یافته بود، از طریق این انگشتر بود، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: «جَعَلَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ مُلْکَ سُلَیمانَ فی خاتَمِهِ فَکانَ اِذا لَبِسَهُ حَضَرَتْهُ الجِنُّ وَ الاِنْسُ وَ الشَّیاطینُ وَ جَمیعُ الطَّیرِ وَ الْوَحشُ وَ اَطاعُوهُ•••؛ (23) خداوند پادشاهی سلیمان را در انگشترش قرار داده بود. پس هرگاه آن انگشتر را در دست می کرد، جن و انس و شیاطین و همه پرندگان و وحشیان نزد او حاضر می شدند، و از او اطاعت می کردند.»
این انگشتر در دوران ظهور کاربردهایی دارد، از جمله تشخیص کافر از مؤمن؛ چنانکه علی علیه السلام فرمود: «تّضَعُ الْخاتَمَ عَلی وَجْهِ کلِّ مؤمن فَیطْبَعُ فیه هذا مؤمِنٌ حَقَّاً وَ تَضَعُهُ عَلی وَجْهِ کُلِّ کافِرٍ فیکْتَبُ فیهِ هذا کافِرٌ حقّاً. اِنَّ المُؤمِنَ لَینادی اَلْوَیلُ لَکَ یا کْافِرُ وَ إِنَّ الْکافِرَ ینادی طوبی لَکَ یا مؤمِنُ وَدَدْتُ اَنّی الْیوْمَ مِثْلُکَ فَاَفوزَ فَوزاً؛ (24) [و امام زمان هر گاه] انگشتر را بر روی هر مؤمنی قرار می دهد نوشته می شود. «این واقعا مؤمن است» و آن را بر صورت هر کافری قرار می دهد، پس بر صورتش نوشته می شود: «این واقعا کافر است» تا آنجا که مؤمن صدا می زند: ای کافر! وای بر تو باد (ولی) کافر داد می زند ای مؤمن! خوشا به حالت، دوست داشتم امروز مثل تو بودم تا رستگار می شدم.»

4. تابوت سکینه
چهارمین میراثی که از انبیای گذشته به حضرت مهدی علیه السلام می رسد تابوت سکینه و یا «صندوق عهد» است که هنگام ظهور همراه آن حضرت می باشد.
این تابوت همان صندوقی است که مادر موسی او را در آن گذاشت و به دریا افکند و هنگامی که بوسیله عمال فرعون از دریا گرفته شد و موسی را از آن بیرون آوردند، همچنان در دستگاه فرعون نگهداری می شد و سپس به دست بنی اسرائیل افتاد، بنی اسرائیل این صندوق خاطره انگیز را محترم می شمردند و به آن تبرک می جستند.
موسی در واپسین روزهای عمر خود، الواح مقدس که احکام خدا بر آن نوشته بود به ضمیمه زره خود و یادگارهای دیگری را در آن نهاد و به وصی خویش «یوشع بن نون» سپرد و به این ترتیب، اهمیت این صندوق در نزد بنی اسرائیل بیشتر شد. آنها در جنگهایی که میان آنان و دشمنان واقع می شد، آنرا با خود می بردند و اثر روانی و معنوی خاصی داشت. از اینرو گفته اند تا زمانی که این صندوق خاطره انگیز با آن محتویات مقدس در میانشان بود، با سر بلندی زندگی می کردند. (25)
و در منابع روایی آمده است که این تابوت، بعد از ظهور، در اختیار حضرت مهدی علیه السلام قرار می گیرد، از جمله حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ الْمَهْدی مُستَخرِجٌ تابُوتَ السَّکینةِ مِن غارِ اَنْطاکیة وَ اَسْفارَ التّوراةِ مِنْ جَبَلٍ بِالشّامِ یحاجُّ بِهَا الْیهُودَ فَیسْلِمُ کَثیرٌ مِنهُم؛ (26) به راستی مهدی علیه السلام تابوت سکینه را از غار انطاکیه و سِفْرهای تورات را از کوهی درشام بیرون می آورد و به وسیله آن با یهود محاجّه می کند، سپس عده زیادی از یهودیان مسلمان می شوند.»

کاربرد تابوت سکینه در زمان ظهور
از خواص منحصر به فرد تابوت سکینه در دوران ظهور حضرت مهدی علیه السلام آن است که آنرا به هر شهری (که از فرمان آن حضرت تخلف کرده است) و یا کشوری ارسال کند، طعمه حریق شده و از جغرافیای جهان محو خواهد شد و بدین سان خدای قهار، حضرت را با عصای موسی، انگشتر سلیمان و تابوت سکینه، مجهز ساخته که پیشرفته ترین اسلحه بشری نیز در مقابل آن، توان مقابله و استقامت را نخواهد داشت. (27)

5. زره، پرچم، و شمشیر و... پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله
از دیگر میراثهای پیامبران که به حضرت مهدی می رسد، مجموعه ای از ما ترک و میراث گرانبهای پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله می باشد، مانند: زره، پرچم و براق آن حضرت که در مورد زره آن حضرت که به مهدی موعود علیه السلام می رسد، امام صادق علیه السلام به ابا بصیر فرمود: ای ابا محمد! پدرم زره رسول خدا را پوشید و آن را به زمین می کشید و من نیز آن را پوشیدم که نزدیک بود به اندازه باشد، آنگاه فرمود: «وَ اَنَّهاتَکونُ مِنَ الْقائِم کَما کانَتْ مِنْ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله مُشَمِّرَةً کَاَنَّهُ تُرْفَعُ نِطاقُها بِحَلْقَتَینِ؛ (28) و آن زره بر بدن و قامت قائم علیه السلام، همانگونه که بر بدن رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، می باشد و دامن آن زره از زمین بالاتر است به نحوی که گویا جلوی آن با دو حلقه بالا رفته است.»
در مورد پرچم و شمشیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ثُمَّ یهُزُّ الرّایةَ الْجَلیةَ وَ ینشرُها وَ هِی رایةُ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله السَّحابة وَ دِرْعُ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله السّابِغَةَ، وَ یتَقَلَّدُ بِسَیفِ رَسولِ اللّه ذِی الْفَقارِ؛ (29) سپس پرچم روشن را به اهتزار در می آورد و آن را می گشاید و آن همان پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله به نام سحابه است و (همچنین) زره پیامبر صلی الله علیه و آله به نام سابغه را همراه دارد و شمشیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نام ذوالفقار را به گردن می آویزد.»
همچنین جابر بن عبدالله انصاری از امام باقر علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمود: «یظهَرُ الْمَهدی بِمَکَّةَ عِندَ الْعِشاءِ وَ مَعَهُ رایةُ رسول اللّه وَ قَمیصُهُ وَ سَیفُهُ؛ (30) مهدی علیه السلام در مکه به هنگام نماز عشا ظهور می کند در حالی که پرچم و لباس و شمشیر رسول خدا همراه اوست.»

قابل ذکر است که یادگارهای خاتم انبیاء و میراث او نیز کاربرد فوق العاده ای برای حضرت مهدی علیه السلام دارد که در روایات بدان اشاره شده است؛ از جمله ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «کَاَنّی بِالْقائِم علیه السلام عَلی نَجَفِ الکوفةِ وَقَد لَبِسَ دِرْعَ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فَینتَفِضُ هُوَ بِها فَتَسْتَدیرُ عَلَیهِ فَیغَشّیها بِخَداجَةٍ مِن اِسْتَبرَقٍ وَ یرْکَبُ فَرَساً اَدْهَمُ بَینَ عَینَیهِ شِمراخٌ فَینْتَفِضُ بِهِ اِنتِفاضَةً لایبقی اَهْلُ بِلادٍ اِلاّ وَ هُمْ یرَوْنَ اَنَّهُ مَعَهُم فی بِلادِهِمْ فَینْشُرُ رایةَ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله عَمُودُها مِنْ عَمُودِالعَرْشِ وَ سائِرُها مِن نصرِاللّه لا یهوی بها اِلی شَی ءٍ اَبَداً إلاّ اَهْلَکَهُ اللّه فَاِذا هَزَّها لَم یبْق مؤمِنٌ ِالاّ صارَ قَلْبُهُ کَزُبُرِالْحَدید وَ یعطِی المُؤمِنَ قُوَّةَ اَربَعینَ رَجُلاً؛ (31) گویا من قائم را می بینم در نجف کوفه، در حالی که زره پیامبر صلی الله علیه و آله را پوشیده، پس آن حضرت با آن زره که بر او احاطه دارد حرکت می کند و لباس ضخیمی (و یا حریری همراه با پنبه که زره را منور ساخته) بر آن می پوشد و بر اسب تیره رنگ و ابلق که میان پیشانی تاگلویش سفید است سوار شده است، پس اسبش او را به حرکت در آورد؛ به گونه ای که مردم هر شهری می بینند، قائم در میان شهرهای آنهاست؛ پس پرچم رسول خدا را باز می کند [که [دستگیره آن از عمود عرش [الهی] است و حرکت دهنده آن از یاری خدا است. با آن پرچم به سوی هر چیزی رو کند، خداوند آن را به هلاکت می رساند، پس هنگامی که آن پرچم را به اهتزاز در آورد مؤمنی باقی نمی ماند مگر اینکه قلبش همچون پاره آهنی [سخت و محکم [می شود و به مؤمن، توان چهل نفر را اعطا می کند.»

 

mahdimouood.ir

 
پی نوشت:
1)- بحار الانوار، ج51، ص217؛ کشف الغمه، ج2، ص523.
2)- همان.
3)- همان، ج53، ص9.
4)- کافی ج1، ص527؛ نعمانی، الغیبة، ص29؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص41؛ الاحتجاج، ج1، ص67.
5)- بحار الانوار، ج52، ص328، ذیل حدیث 45.
6)- همان، ج52، ص317 ـ 318، روایت 16.
7)- همان، ج53، ص9.
8)- همان، ج52، ص351،حدیث 105.
9)- همان، ج53، ص36.
10)- رخت و اسباب همراه مسافر را گویند.
11)- ر. ک: ابو علی طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج5، ص262.
12)- یوسف/ 94.
13)- همان.
14)- یوسف/ 93.
15)- یوسف/ 96.
16)- بحارالانوار، ج52، ص327، روایت 45.
17)- همان، ج52، ص355، روایت 118.
18)- بحارالانوار، ج52، ص318،حدیث 19؛ کافی، ج1، ص231؛ کمال الدین، ج2، ص391.
19)- طه/ 19 و شعراء/ 43.
20)- بحارالانوار، ج3، ص150؛ خصائص المهدی، ص305.
21)- به نقل از ناسخ التواریخ، ج1، هبوط، ص375، تعداد هشتصد هزار و بنابر نقل روضة الصفا، ج1، ص226 تعداد کشتگان ششصد هزار نفر بوده است. و قابل تذکر است که از بین هشتاد هزار نفر جادوگر، هفت هزار و از میان هفت هزار نفر، هفتاد نفر و از بین هفتاد نفر دو نفر کهنه کار برای مصاف و مقابله با حضرت موسی انتخاب شد. «بحارالانوار، ج13، ص168،و کودک نیل، ص134گفتنی است بسیاری از جزئیات قصص انبیای گذشته، مطالبی ضعیف و اصطلاحا از اسرائیلیات است.
22)- بحارالانوار، ج52،ص351، حدیث 105.
23)- همان، ج14، ص99.
24)- همان، ج52، ص194.
25)- ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران، دارالکتب الاسلامیه) ج2، ص173ـ174.
26)- صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص309.
27)- محمد راجی، خصائص المهدی، ص310؛ کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج1، ص520.
28)- حسین نوری طبرسی، نجم الثاقب (چاپ جمکران) ص171 و محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص188.
29)- بحار الانوار، ج52، ص307، ذیل روایت 81.
30)- نجم الثاقب، ص126؛ غیبت نعمانی ص161؛ الصراط المستقیم، ج2، ص225.
31)- بحارالانوار، ج52، ص328، روایت 48.

 
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 61.