- admin
- Tuesday 18 March 14
- 06:42
- ۱ نظر
حضرت زهراء مظلومه علیها السلام ، آن سرور زنان در آخرین لحظات عمر خود، به همسرش امیرالمؤ منین ، امام علىّ علیه السلام خطاب کرد و چنین اظهار نمود:
یا علىّ! تو خود گواهى که در دوران زندگى از من دروغ و خیانتى سر نزده است ، در تمام مسائل و جریانات گوناگون زندگى ، من با تو مخالفتى نداشته ام ، بلکه همیشه در تمام لحظات سعى کرده ام که یار و یاور تو بوده باشم .
اکنون از تو مى خواهم ، چنانچه بعد از من خواستى همسرى برگزینى ، امامه دختر خواهرم را انتخاب نمائى ، که او براى فرزندانم چون مادرى دلسوز و مهربان است .
تابوتى برایم تهیّه کنید و جنازه ام را درون آن قرار دهید تا هنگام تشییع ، بدنم پنهان و پوشیده باشد و حجم بدنم مورد دید افراد و توجّه نامحرمان قرار نگیرد.
هنگامى که شب فرا رسید و افراد، در خانه هاى خود خوابیدند، جنازه ام را حمل و تشییع کنید، تا اشخاصى که بر من ظلم کردند و حقّ ما را غصب نمودند، در تشییع جنازه ام شرکت نکنند، چون که آنان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند.
اجازه ندهید، آن هائى که بر ما ظلم کرده اند و کسانى که تابع ایشان شده اند بر جنازه من نماز بخوانند.
سپس افزود: اى پسر عمو! وقتى روح از بدنم خارج شد و خواستى مرا غسل دهى ، بدنم را برهنه منما، چون که من خود را شسته ام .
و مرا پس از غسل ، از باقیمانده حُنوط پدرم ، رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله ، حُنوط کن .
و خودت به همراه دیگر نزدیکان و یاران باوفا، نماز را بر جنازه ام اقامه کنید.
و آن گاه بدون آگاهى و اطّلاع دیگران ، مرا در محلّى مخفى ، دفن نمائید تا آن که محلّ دفنم نیز، از نامحرمان و غاصبان و ظالمان پنهان و مستور باشد.
و ضمن آن که هیچ یک از آن هائى که بر من و تو ظلم کردند نباید در مراسم دفن من شرکت کنند، محل قبرم نیز مخفى باشد.1
عروج ملکوتى یا پرواز نجاتبخش
امام جعفر صادق صلوات الله علیه حکایت فرماید:
هنگامى که رسول خدا صلّلى الله علیه و آله رحلت نمود، دو چیز گرانبها را در بین امّت خود به عنوان امانت قرار داد، که یکى قرآن و دیگرى عترت و اهل بیتش علیهم السلام بود.
پس از آن به نقل از فاطمه زهراء علیها السلام حکایت فرماید:
چند روزى پس از رحلت پدرم رسول خدا صلوات اللّه علیه ، ایشان را در خواب دیدم و اظهار داشتم :
اى پدرجان ! تو رفتى و با رفتن تو ارتباط ما با عالم وحى قطع گردید؛ و هنوز سخنم پایان نیافته بود که در همین لحظات متوجّه شدم ، چندین نفر از فرشته هاى الهى نزد من آمدند و مرا به همراه خود بالا بردند.
وقتى وارد آسمان ها شدم ، ساختمان هاى با شکوه و باغات بسیار سبز و خرّم را دیدم و چون به یکى از آن قصرهاى بهشتى نزدیک شدم ، مشاهده کردم که چندین حوریه از آن بیرون آمدند و مى خندیدند و به یکدیگر بشارت مى دادند.
و من با دیدن چنان صحنه هاى سعادت بخش و دلنشین ، بسیار علاقه مند شدم که نزد آن ها بمانم و برنگردم ؛ لیکن در همین حالت از خواب بیدار شدم .
سپس حضرت صادق علیه السلام به نقل از امیرالمؤ منین ، امام علىّ علیه السلام چنین فرمود:
ناگهان دیدم که فاطمه زهراء علیها السلام حیرت زده و پریشان از خواب بیدار شد و مرا صدا زد، جلو رفتم و جریان را جویا شدم ؟
و چون آن مخدّره مظلومه ، خواب خود را برایم بیان نمود، از من عهد و پیمان گرفت که چون رحلت نماید کسى در مراسم تشییع و تدفین وى شرکت نکند، مگر سه نفر از زنان به نام هاى :
امّ سلمه ، امّ اءیمن و فضّه .
و هشت نفر از مردان که به نام هاى :
دو فرزندش ، حسن و حسین ، عبدالله بن عبّاس ، سلمان فارسى ، عمّار یاسر، مقداد و ابوذر غفارى بودند.
حضرت امام علىّ علیه السلام در ادامه فرمود: و در آن شبى که وعده الهى فرا رسید و فاطمه زهراء علیها السلام در آن شب قبض روح گردید، متوجّه شدم که آن مظلومه ، بر عدّه اى تازه وارد سلام مى دهد و مى گوید: ((وعلیکم السّلام)).
بعد از آن ، همسر مظلومه ام به من خطاب کرد و اظهار داشت :
یا علىّ! این جبرئیل امین است که بر من وارد شده و مرا بر نعمت هاى بهشتى بشارت مى دهد.
پس از گذشت لحظه اى دیگر، باز اظهار نمود: ((و علیکم السّلام))، و سپس به من خطاب نمود: اى پسر عمو! این میکائیل است که بعد از جبرئیل بر من وارد شد.
در مرتبه سوّم دختر رسول خدا چشم هاى خود را گشود و اظهار داشت : و این عزرائیل است که اکنون وارد شد؛ و پدرم اوصاف و حالاتش را برایم گفته بود.
و بعد از آن عزرائیل را مورد خطاب قرار داد و گفت : سلام بر تو، اى گیرنده ارواح ! تعجیل نما و جانم را برگیر، ولیکن سعى کن مرا عذاب ندهى و جانم را به سختى نگیرى .
و سپس به درگاه پروردگار متعال چنین اظهار نمود: بار خداوندا! من به سوى رحمت و برکات تو مى آیم ، نه به سمت آتش و عذابِ دردناکى که به معصیت کاران وعده داده اى .
و آن گاه ، آن بانوى ستمدیده در حالى که رو به قبله دراز کشیده بود چشم هاى خویش را بر هم نهاد و به عالم بقاء رحلت نمود.2
در سوگ حضرت زهراء سلام اللّه علیها
هنگامى که شب فرا رسید و افراد، در خانه هاى خود خوابیدند، جنازه ام را حمل و تشییع کنید، تا اشخاصى که بر من ظلم کردند و حقّ ما را غصب نمودند، در تشییع جنازه ام شرکت نکنند، چون که آنان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند.
اجازه ندهید، آن هائى که بر ما ظلم کرده اند و کسانى که تابع ایشان شده اند بر جنازه من نماز بخوانند.
سپس افزود: اى پسر عمو! وقتى روح از بدنم خارج شد و خواستى مرا غسل دهى ، بدنم را برهنه منما، چون که من خود را شسته ام .
و مرا پس از غسل ، از باقیمانده حُنوط پدرم ، رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله ، حُنوط کن .
و خودت به همراه دیگر نزدیکان و یاران باوفا، نماز را بر جنازه ام اقامه کنید.
و آن گاه بدون آگاهى و اطّلاع دیگران ، مرا در محلّى مخفى ، دفن نمائید تا آن که محلّ دفنم نیز، از نامحرمان و غاصبان و ظالمان پنهان و مستور باشد.
و ضمن آن که هیچ یک از آن هائى که بر من و تو ظلم کردند نباید در مراسم دفن من شرکت کنند، محل قبرم نیز مخفى باشد.1
عروج ملکوتى یا پرواز نجاتبخش
امام جعفر صادق صلوات الله علیه حکایت فرماید:
هنگامى که رسول خدا صلّلى الله علیه و آله رحلت نمود، دو چیز گرانبها را در بین امّت خود به عنوان امانت قرار داد، که یکى قرآن و دیگرى عترت و اهل بیتش علیهم السلام بود.
پس از آن به نقل از فاطمه زهراء علیها السلام حکایت فرماید:
چند روزى پس از رحلت پدرم رسول خدا صلوات اللّه علیه ، ایشان را در خواب دیدم و اظهار داشتم :
اى پدرجان ! تو رفتى و با رفتن تو ارتباط ما با عالم وحى قطع گردید؛ و هنوز سخنم پایان نیافته بود که در همین لحظات متوجّه شدم ، چندین نفر از فرشته هاى الهى نزد من آمدند و مرا به همراه خود بالا بردند.
وقتى وارد آسمان ها شدم ، ساختمان هاى با شکوه و باغات بسیار سبز و خرّم را دیدم و چون به یکى از آن قصرهاى بهشتى نزدیک شدم ، مشاهده کردم که چندین حوریه از آن بیرون آمدند و مى خندیدند و به یکدیگر بشارت مى دادند.
و من با دیدن چنان صحنه هاى سعادت بخش و دلنشین ، بسیار علاقه مند شدم که نزد آن ها بمانم و برنگردم ؛ لیکن در همین حالت از خواب بیدار شدم .
سپس حضرت صادق علیه السلام به نقل از امیرالمؤ منین ، امام علىّ علیه السلام چنین فرمود:
ناگهان دیدم که فاطمه زهراء علیها السلام حیرت زده و پریشان از خواب بیدار شد و مرا صدا زد، جلو رفتم و جریان را جویا شدم ؟
و چون آن مخدّره مظلومه ، خواب خود را برایم بیان نمود، از من عهد و پیمان گرفت که چون رحلت نماید کسى در مراسم تشییع و تدفین وى شرکت نکند، مگر سه نفر از زنان به نام هاى :
امّ سلمه ، امّ اءیمن و فضّه .
و هشت نفر از مردان که به نام هاى :
دو فرزندش ، حسن و حسین ، عبدالله بن عبّاس ، سلمان فارسى ، عمّار یاسر، مقداد و ابوذر غفارى بودند.
حضرت امام علىّ علیه السلام در ادامه فرمود: و در آن شبى که وعده الهى فرا رسید و فاطمه زهراء علیها السلام در آن شب قبض روح گردید، متوجّه شدم که آن مظلومه ، بر عدّه اى تازه وارد سلام مى دهد و مى گوید: ((وعلیکم السّلام)).
بعد از آن ، همسر مظلومه ام به من خطاب کرد و اظهار داشت :
یا علىّ! این جبرئیل امین است که بر من وارد شده و مرا بر نعمت هاى بهشتى بشارت مى دهد.
پس از گذشت لحظه اى دیگر، باز اظهار نمود: ((و علیکم السّلام))، و سپس به من خطاب نمود: اى پسر عمو! این میکائیل است که بعد از جبرئیل بر من وارد شد.
در مرتبه سوّم دختر رسول خدا چشم هاى خود را گشود و اظهار داشت : و این عزرائیل است که اکنون وارد شد؛ و پدرم اوصاف و حالاتش را برایم گفته بود.
و بعد از آن عزرائیل را مورد خطاب قرار داد و گفت : سلام بر تو، اى گیرنده ارواح ! تعجیل نما و جانم را برگیر، ولیکن سعى کن مرا عذاب ندهى و جانم را به سختى نگیرى .
و سپس به درگاه پروردگار متعال چنین اظهار نمود: بار خداوندا! من به سوى رحمت و برکات تو مى آیم ، نه به سمت آتش و عذابِ دردناکى که به معصیت کاران وعده داده اى .
و آن گاه ، آن بانوى ستمدیده در حالى که رو به قبله دراز کشیده بود چشم هاى خویش را بر هم نهاد و به عالم بقاء رحلت نمود.2
در سوگ حضرت زهراء سلام اللّه علیها
پینوشت:
1- بحارالا نوار: ج 43، ص 191، ح 20، فاطمة الزّهراء علیها السلام : ص 337 340 و اءعیان الشّیعة : ج 1، ص 321.
2- دلائل الامامة : ص 131، ح 42، بحارالا نوار: ج 43، ص 209.
منبع: موعود
نظرات (۱)