مهدی موعود | mahdimouood.ir
خضر (ع) از انبیای الهی است. او از شاهزادگان بود و پدرش مال و نعمت بسیار داشت؛ امّا خضر دوستدار حکمت بود و به راه پیغمبری می‌رفت و تا در خانواده خود بود، به راهنمایی گمشدگان و دستگیری بینوایان می‌پرداخت و چون به پیغمبری رسید، به راهنمایی قوم ذوالقرنین فرمان یافت. ذوالقرنین جهان‌داری آگاه بود و خضر را گرامی داشت و خداپرستی وی را ستایش و در کارها با وی مشورت می‌کرد و کار دین و شریعت مردم را به او محوّل ‌ساخت.

از روایات چنین بر می‌آید که خضر را خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتاب‌های او دعوت می‌کرد. از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی می‌نشست، زمین سبز و خرّم می‌گشت و به همین دلیل او را خضر (سبز) نامیده‌اند. نام اصلی خضر، بلیا بن ملکان بن عامر بن افهشد بن سام بن نوح(ع) است.

محتمل است که ایشان همان الیاس پیامبر باشد؛ زیرا در کتب مقدّس بنی‌اسرائیل ذکری از نام خضر نیامده است.
 
مهدی موعود | mahdimouood.irپژوهشگران غربی نوشته‌اند که از دو شخصیّت ایلیای نبی و جرجیس قدّیس صورت خضر در آمده و او در روایات اسلامی یکی از جاویدانان می‌باشد. او تا قیامت مسافران خشکی را هدایت می‌کند، همچنان که الیاس مسافران دریا را.
او همان عالم الهی بود که موسی به دیدارش رفت و در قرآن بدون ذکر نام، با عبارتی درخشان ستوده شده است: «عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً؛ او یکی از بندگان ما بود که رحمت خویش را به سویش فرو فرستادیم و از نزد خویش به او علم آموختیم.» در قرآن کریم درباره حضرت خضر(ع) غیر از توصیف یاد شده و داستان همراهی حضرت موسی(ع) با او چیز دیگری ذکر نشده است.
 
نام و نسب
همان‌گـونه که تاریخ‌نویسان در نام حضرت خضر(ع) اختلاف دارند, در نسب او نیز اختلاف دارند. طریحی به نقل ایـن اقوال پرداخته و می‌نویسد:
خضر صاحب مـوسی به فتح خاء و به کسر آن و سکـون ضاد و فتح یا کسر آن. وی فرزند ماعید بن عیص بـن اسحاق است و برخی گفته‌اند:
نامـش ایلیا فـرزنـد ملکان بن قالع بـن قالع بـن ارفخشـد بـن سام بـن نـوح می‌باشد و در برخی شروح آمده که نامـش الیاس بن ملکان بـن ارفخشد بن سام بن نوح است و گفته شده که نامش ایلیا بن عامیل بـن شمالخین بن اریا بن علقما بن عیص بن اسحاق بـن ابراهیم است.
همچنیـن گفته‌اند نامـش ارمیا بـن حلشا و از اسباط هارون بـوده است؛ ولـی اصحّ آن است که از پیامبـر(ص) رسیـده که نامـش بلیا بن ملکان عامر بن ارفخشد بن سام بـن نوح(ع) می‌باشد. بنابراین نام اصلـی وی خضر نبوده؛ بلکه به دلیل صفاتـی که در او بـوده است، به خضر معروف شده است.

 

مهدی موعود | mahdimouood.ir


آیا خضر پیامبر بوده است؟
در اینکه آیا حضرت خضـر(ع) پیامبـری از پیامبـران یا بنـده‌ای از بندگان صالح خـدا بـوده، بحث و گفت‌وگـوست. در بعضـی اخبار آمده است که خضر و ذوالقرنیـن پیامبر نبوده؛ بلکه هر دو عالـم بـودند.
امّا بسیاری از علما به استناد برخـی آیات و روایات معتقـدند که حضـرت خضـر(ع) پیـامبـری از پیـامبـران خـدا بـوده است.
علّامه طریحی می‌گوید:
بسیاری از علما می‌گـویند، وی پیامبر بـوده و استدلال کرده‌اند به اینکه به مـوسی گفت: «وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی؛ هرگز ایـن کارها را از پیـش خـود انجام ندادم.»
علّامه طباطبایی پـس از آنکه مسئله عالـم بـودن خضـر را مطـرح می‌کنـــد, می‌گوید:
لیکـن آیات نازل شده در قصّه خضر و مـوسی ظاهر در ایـن است که وی پیامبر بوده است.
و آنگاه اضافه می‌کنـد:
آنچه که از روایات نبـوی و از طریق اهل بیت وارد شـده؛ چنان‌که محمّد بـن عمّاره از امام صادق(ع) آورده، به دست مـی‌آید که خضر پیامبری مرسل بـوده است که خداوند وی را به سـوی قومـش فرستاد. او نیز مردم را دعوت به تـوحید و اقرار به انبیاء و رسل و کتاب‌های آسمانی نمود.

 
ویژگی‌های خضر(ع)
حضرت خضر(ع) دارای ویژگی‌های زیادی است که به بـرخـی از آنها به استناد روایات اشاره می‌کنیم:
1. وی از جمله کسانـی است که به چشمه آب حیات دست پیدا کرده و مقداری از آن را نوشیده است؛
2. خضر(ع) هـم اکنون زنده است و تا نفخ صور زنده خـواهد بـود؛
امام رضا(ع) فرمـود: «خضر از آب حیات نـوشید، پـس او زنده است تا نفخ صور دمیده شود.»
حلبـی نیز در همیـن راستـا آورده است که: «اجمع العلماء بـالنقل علـی کـون الخضـر حیـا بـاقیـا الـی لان»؛
3. خـداوند به خضر(ع) تـوان و قدرت نیرومندی عطا کرده؛ چنان‌که طریحـی می‌نـویسد: خداوند به خضر تـوان و قدرت بسیار بالایی عطا کـرد.
4. از خصوصیّات و ویژگی‌های خضر ایـن بوده که به هر کجا می‌نشست، آنجا سرسبز می‌گشت. امام صادق(ع) فرمـودند:
«بر هیچ تخته خشکیده‌ای نمی‌نشست؛ مگر آنکه سبز می‌گشت و بر هیچ زمینـی بـی‌آب و علف قرار نمی‌گرفت؛ مگر آنکه سرسبز می‌گشت و به همیـن جهت خضر نامیده شـد.»
همچنیـن گفته شـده که هر گاه به نماز می‌ایستاد، اطرافـش سـرسبز می‌گشت؛
5. قرآن مجید هر چند آشکارا نام او را نبرده است؛ امّا از او به عنـوان عالـم یاد کـرده است و در سـوره کهف در جـریان ملاقات حضرت مـوسـی با خضر چنیـن می‌فرماید: «فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا»؛
6. هر کجا نامـش برده شـود، فـوراً حاضر می‌گردد. امام رضا(ع) درباره ایـن ویژگی می‌فرماید:
«وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ حَیْثُ مَا ذُکِرَ فَمَنْ ذَکَرَهُ مِنْکُمْ فَلْیُسَلِّمْ عَلَیْه‏؛
هر کجا از او یاد شود، همان‌جا حاضر می‌شود, پـس هـر یک از شمـا به یـاد او افتـاد، بـر او سلام کنـد.»؛
7. حضور همه ساله، در مراسم حج.
امام رضا(ع) می‌فرماید: «وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ فَیَقْضِی جَمِیع‏
الْمَنَاسِکِ وَ یَقِفُ بِعَرَفَةَ فَیُؤَمِّنُ عَلَى دُعَاءِ الْمُؤْمِنِینَ؛
همه سـاله در مـراسـم حج حضـور می‌یابد و تمـام مناسک حج را نیز انجام می‌دهد و در عرفات در کنار سایر حجّاج خانه خدا می‌ایستـد و برای دعای مؤمنان آمین می‌گوید.»؛
8. انـدرزگـویـی و نصیحت‌پذیری. از دیگر ویژگی‌های حضرت خضـر(ع) ایـن است که هم به دیگران توصیه و اندرز می‌داده و هـم دنبال آن بـوده که از نصایح و گفته‌هـای بزرگـان و صـالحـان کمـال بهره و استفاده را ببرد.
مثلاً گاه می‌بینیـم که معصومان(ع)، امثال امام صادق و امام باقر و امام زین العابدیـن(ع) وصایای او را به مـوسـی و اندرزهایش را به دیگران برای ما نقل کرده‌اند و گاهـی هـم روایت کرده‌اند که خضر به محضرشان می‌رفته و درخـواست نصیحت و تـوصیه می‌نموده، مثلاً به امیرالمـؤمنیـن(ع) پیشنهاد کرد که مرا به کاری راهنمایـی کـن که اگر آن را انجام دهـم، خداوند مرا از آتش جهنّم نجات دهد.
 
زنده بودن حضرت خضر(ع)
1. در برخی روایات از طرق شیعه و سنّی نقل شده که حضرت خضر(ع) از آب حیات نوشیده است.
بر فرض صحّت دلالت و سند حدیث یاد شده، آب حیات در روایت توضیح و تبیین نشده و حقیقتش برای ما روشن نیست.
مگر این احتمال که منظور از آب حیات همان علم و معرفت به حقایق است؛ چنان که در برخی روایات آب به علم و معرفت تفسیر شده است.
چنان‌که در ذیل آیه «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا» روایتی از امام صادق(ع) داریم که منظور از «ماءً غَدَقًا» همان علم و معرفت است؛ امام صادق فرمودند: «لأفدناهم علما کثیرا یتعلمونه من الأئمه».1
در برخی روایات آمده است که امام صادق(ع) فرمودند:
«خداوند به حضرت خضر(ع) عمر طولانی عطا فرمود؛ زیرا خدا می‌خواست به قائم ما (حضرت مهدی(عج) عمر طولانی بدهد و می‌دانست) که بندگانش بر طول عمر او اشکال خواهند کرد، به همین جهت، عمر بنده‌اش حضرت خضر را طولانی گردانید که عمر طولانی حضرت قائم به آن تشبیه شود.»2
 
درباره چرایی غیبت حضرت خضر
بر اساس برخی روایات‌، حضرت خضر(ع) از چشمه آب حیات نوشیده و به زندگانی طولانی دست یافته است‌، هر چند برخی دانشمندان روایت بیان کننده این مطلب را قطعی و استوار ندیده‌اند و در هر صورت باید با دقّت بیشتر و بر اساس اصول سنجش حدیث با این‌گونه روایات روبه‌رو شد.3
امّا اینکه چرا زنده است و زنده بودن او چه فایده‌ای دارد؛ به طور کامل و دقیق بر کسی معلوم نیست و شاید بتوان گفت کار او هدایت و نجات برخی از افراد است.
مرحوم علّامه مجلسی از حضرت امام رضا(ع) روایت کرده است‌: حضرت خضر از آب حیات خورد و او زنده خواهد ماند تا در صور بدمند و همه زندگان بمیرند و می‌آید به نزد ما و بر ما سلام می‌کند و ما صدای او را می‌شنویم و او را نمی‌بینیم‌ و هر جا که نام او یاد شود، او در آنجا حاضر می‌شود، پس هر که او را یاد کند، بر او سلام کند و در موسم حج در «مکّه» حاضر می‌شود و حج می‌کند و در «عرفات» وقوف می‌کند و برای دعای مؤمنان آمین می‌گوید. زود باشد که حق تعالی خضر را مونس قائم آل محمّد(ص) گرداند، در وقتی که آن حضرت از مردم غایب گردد و در تنهایی رفیق آن حضرت باشد.4
از این روایت استفاده می‌شود که یکی از حکمت‌های عمر طولانی حضرت خضر خدمت‌گزاری به پیامبران‌، مؤمنان و بالأخص حضرات اهل‌ بیت‌(ع) و خدمت ویژه به حضرت حجّت‌(عج) است‌.
آنچه از مطالعه منابع روایی و تفسیری به دست می‌آید، این است که حضرت خضر(ع) در زمان حضرت موسی(ع)، پیرو آیین آن حضرت بوده است و قطعاً اکنون پیرو دین اسلام هستند؛ زیرا با آمدن شریعت جدید، برای همیشه شریعت پیشین منسوخ شناخته می‌شود. از این رو با آمدن شریعت اسلامی، همه شرایع پیشین برای همیشه منسوخ خواهد بود.
دین اسلام به عنوان آخرین و کامل‌ترین دین الهی با بعثت حضرت محمّد(ص) به همه جهانیان ابلاغ گردیده و با آمدن اسلام، ادیان پیشین منسوخ شده‌اند؛ زیرا با وجود کامل، نیازی به ناقص نمی‌باشد.5
البتّه قرآن کریم که دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان پیوسته معرفی می‌کند نه چند تا، یک نام روی آن می‌گذارد و آن «اسلام» است. البتّه مقصود این نیست که در همه دوره‌ها دین خدا با این نام خوانده می‌شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است؛ بلکه مقصود این است که حقیقت دین دارای ماهیّتی است که بهترین معرّف آن لفظ اسلام است و این است که می‌گوید: «انَّ الدّینَ عِندَاللهِ الاسلام؛ دین در نزد خدا اسلام است».6 یا می‌گوید: «ما کان ابراهیمَ یَهُودیّاً وَ لا نَصرانیّاً ولکنَّ کانَ حَنیفاً مُسلِماً؛ ابراهیم نه یهودی و نه نصرانی، بلکه حق جو و مسلم بود».7
 
آیا خضر(ع) را می‌توان دید؟
در اینکه آیا می‌شـود حضـوراً به خدمت خضر رسید یا نه، باز روایات دو دسته هستند، دسته اوّل آنهایی می‌باشند که امکان رؤیت را نفـی کـرده، حتـّی از امامان معصـوم. مثلاً از امام رضـا(ع) نقل شـده که فـرمـود: «و اءنه لیاءتینـا فیسلـم فنسمع صـوته و لا نـری شخصه ...؛ خضر نزد ما می‌آید و به ما سلام می‌کنـد، پـس ما صـدایـش را می‌شنویم؛ ولی شخص او را نمی‌بینیم.» همچنیـن از حضرت رضا(ع) روایت شـده که «هنگامـی که رسـول خـدا(ص) رحلت کرد، شخصـی در خانه اهل بیت آمده و به آنان تعزیت و تسلیت گفت, اهل بیت صدایـش را می‌شنیدند؛ امّا شخص او را نمـی‌دیدند, حضرت علـی(ع) فرمـود: «ایـن خضر است که آمـده و مصیبت پیـامبـر(ص) را به شمـا تعزیت می‌دهـد.» از امــام
زیـن العابـدیـن(ع) شبیه آنچه که گذشت، نقل شــــده است.
دسته دوم روایـاتـی هستنـد که از آنها چنیـن بـرمـی‌آیـد: علاوه بـر اینکه معصومان صدای خضر را می‌شنیدند، شخص او را نیز می‌دیدند و گاهی هـم یـاران امـام بـا خضـر ملاقـات می‌کـردند.
و بارها دیده شده که به حضور امامان رسیده و سؤالاتی از آنان پرسیده که در برخی موارد پاسخ پرسش‌ها را به فرزند معصومشان واگذار کرده‌اند.
همان‌گونه که روایت شده، امام باقر(ع) در حج بودند، مردی به حضور امام رسید و دو زانو نشست و از آن حضرت سؤالی کرد. امام باقر(ع) فرمودند: «از فرزندم جعفر(ع) بپرس.»
و در آخر خبر آمده که امام بـاقر(ع) فرمود: «این خضر است.»
همچنین از ملاقات‌های مکرّر خضر با حضرت امیر(ع) گفته شده است که هم میثم تمّار و هـم شرطه الخمیـس شخص خضر را دیده بـودنـد. آنها گمان برده بودند که او دشمـن علـی(ع) است و از تاریکـی شب استفاده کرده تا علی را ترور بنماید. همچنیـن از ملاقات و گفت‌وگـوی مکرّر خضر با امام زین‌العابدین(ع) در مدینه گفته شده است و در بیـن راه مکّه و مدینه امام صادق(ع) چـوبی از درخت طـوبـی را جهت رفع تشنگـی داوود رقّـی، به وسیله او فرستاده است.
خضر(ع) بـا اهل بیت(ع) تماس حضوری داشته؛ بلکه بسیاری اوقات کارهای معصومان را نیز انجام می‌داده است؛ امّا نسبت به سایـر مردم در زمان حیات معصومان گاه‌گاهی مورد رؤیت بوده است و امّا در زمان غیبت, همانند خود امام زمان(ع) جز در مـوارد بسیار نادر, برای احدی قـابل رؤیت و شناسایی نمـی‌بـاشـد.
 
مکان‌های منتسب به حضرت خضر(ع)
بنا به روایات از ائمه اطهار(ع)، مسکن و محلّ زندگی حضرت خضر(ع)، «مسجد سهله» می‌باشد که در «مفاتیح الجنان» شیخ عبّاس قمی به این مطلب اشاره شده است. در این مسجد، مقام حضرت خضر(ع) وجود دارد که خواندن نماز و دعای مخصوص در این مقام دارای اجر و ثواب عظیمی است.
در «کوه شهبازبند»، حدود 25 متر بالاتر از سطح زمین، دو غار مصنوعی و یک غار طبیعی در کنار هم قرار دارند که این سه غار را مردم بومی بان مسیتی می‌گویند. در زبان بلوچی، بان مرد صالح و خداپرست و تارک دنیا را می‌گویند و مسیتی معبد و پرستشگاه خوانده می‌شود. در درون یکی از غارها که طبیعی و کوچک است، یک آرامگاه مکعب و صندوقچه‌ای که ارتفاع گنبد آن چهل سانتی‌متر است، دیده می‌شود. روی دیوارهای سه طرف گنبد، با جوهر قرمز و بنفش، خطوط و علاماتی نقش بسته که بیشتر به خطّ «گجراتی» و خطوط هندی شباهت دارد. غار دوم به فاصله هفت قدم در سمت راست این غار، با سکویی از گچ و سنگ ساخته شده است. بر بدنه این سقف طبیعی، آثار تراش و ابزار کار به خوبی پیداست. دهانه غار 80 سانتی‌متر است. غار سوم به فاصله 50 متر در سمت چپ غار اصلی قرار دارد که طول قوس دهانه آن 20 متر است. در درون آن به فاصله کمی پس از ورود حفره‌ای عمومی قرار دارد که گویا به جایی در دل کوه و در عمق آن متّصل است. به نظر می‌آید که این غارها به منزله توقّفگاه‌ها یا مذبح یا پرستشگاه بوده است که سکویی برای انجام اعمال مذهبی یا تشریفات دیگر در سرتاسر پهنه جلوی هر سه غار ساخته بوده‌اند.
این مکان در «ایرانشهر» به قدمگاه خضر نبی(ع) مشهور است.
در شش کیلومتری شهر «قم»، کوهی وجود دارد که از فراز آن می‌توان همه شهر را با یک نگاه طی کرد. این کوه منسوب به حضرت خضر(ع) با قدمت سه‌هزار سال است. می‌گویند بر قلّه این کوه در سه هزار سال پیش غاری بوده است که خضر پیامبر(ع) در آن غار به عبادت و نیایش می‌پرداخته، غاری که امروز به مسجد کوچکی با ظرفیّت ۱۰ تا ۱۵ نفر تبدیل شده است و سال‌ها پیش از این، در حالی که هنوز قم آن‌قدر بزرگ نشده بود که خود را به دامنه این کوه برساند، معبد عارفان و سالکان و اوتاد و خلوتکده‌ای برای شب زنده‌داری و عبادت عالمان و عاشقان طریقت حق بوده است و همچنین می‌گویند: حضرت خضر نبی(ع) در «مسجد اموی» همواره نماز می‌گذاشته است، مکان نماز ایشان در سمت شرقی قبله (جنوب شرقی) نزدیک مناره شرقی بوده است. اکنون نزدیک به محراب اصلی مسجد و به موازات «مقام هود» بر دیوار قبله، عنوان «هذا مقام خضر النّبی» بر تابلویی سبز دیده می‌شود. گفتنی است، در بسیاری از نقاط «سوریه» مقام حضرت خضر(ع) دیده می‌شود.
 
سرانجام حضرت خضر(ع)
سرانجام کار خضر به کجا خـواهـد رسید و تا چه وقت زنـده می‌مـانـد و آیـا مـرگ بـرای او هست تا نیست؟
از آنجایی که قرآن می‌فرماید: «کلّ نفس ذائقه الموت» مرگ بر همه مقدّر شده, بنابرایـن خضر هـم خواهد مرد؛ امّا چه وقت, این را بایـد از روایات و اقـوال مفسّران به دست آورد.
نیشابـوری از ثعلبی نقل می‌کند که گفته می‌شود، حضرت نمی‌میرد؛ مگر در آخرالزّمان، بعد از آنکه قـرآن بـالا می‌رود.
و همچنیـن از نیشـابـوری نقل گـردیـد که:
آخرین کسی که از بنی‌آدم از دنیا می‌رود, الیـاس و خضــر است و از امام رضا(ع) نقل شـد که فـرمود: «خضر زنده است تـا نفخ صور دمیده شود.»
 
راز عمر خضر(ع) برای استدلال به امام زمان(عج)
مسئله مهمّ دیگر ایـن است که خـداوند عمر طـولانـی به خضر(ع) عنایت فرمـود تا بر طـولانی بـودن عمر امام زمان(عج) دلیل باشد و بهانه را از دست دشمنان بگیرد.
سدیر صیرفـی ضمن حدیث مفصّلی از امام صادق(ع)
در ایـن جهت, می‌فرماید:
«و امّا عبد صالح، یعنـی خضر به درستی که خداوند هرگز عمر او را طولانی ننمود تا اینکه نبوّتی برایش مقدّر کرده باشد و نه به جهت کتابـی که بر او نازل شـود و نه به جهت شریعتی که با آن, شـریعت پیامبـر(ص) را نسخ کـرده بـاشـد و نه بـرای امامتـی که بندگان را به پیروی از او ملزم کند و نه برای طاعتـی که خداوند برای او فرضـی کرده باشد؛ بلکه چـون در علـم خدا گذشته بـود که تقـدیری در عمر حضـرت قائم در ایّام غیبت خـواهـد داشت و نیز در علـم او، انکار ایـن جهت از امّت گذشته بـود, خـواست تا عمر حضرت قائم به درازای عمر عبد صالح، یعنی خضر طولانی شـود و ایـن زنده نگه داشتـن و طـولانی کردن عمر خضر جز برای استدلال نمودن به عمر حضـرت قائم و بـرای ابطال حجّت منکـران، هیچ دلیل دیگری نـدارد.»
 
پی‌نوشت‌ها:
1. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 16 سوره جنّ، ج 9، ص 560.
2. سالک، علی، کتاب هزار و یک چرا؟ ص 224.
3. کورانی، علی، معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص 83، ش 1153.
4. طبسی، محمّدرضا، الشیعـة و الرّجعـة، ج 2.
5. معجم احادیث الامام المهدی، ج 5، ص 384.
6. همان، ‌ج 3، ص 89، ‌ش 1158.
7. مجمع التجری، ص 316، «به نقل از بامداد بشریّت»، ص 123، محمّد جواد طبسی.

 

برگرفته از: موعود

 


mahdimouood.ir