- admin
- Friday 10 January 14
- 17:38
- ۰ نظر
سخن از یهود هرگز پایان نخواهد یافت تا آنگاه که حیات این دولت نامشروع که با پشتیبانی قویّ استکبار جهانی و در رأس آن «ایالات متّحدۀ آمریکا» و دیگر کشورهای مسیحی «اروپا» و در رأس آنها «انگلیس» و «فرانسه» سرزمین مقدّسی را غصب و اهالی آن را آواره کردهاند، به پایان برسد ... یهود توانایی تثبیت سیطرۀ خود را از طریق لابیهای صهیونیستی که بر تمام امور و شئون این کشورها حکم میراند، به دست آورده است و این امر پس از تخریب دیانت این کشورها که همان مسیحیّت میباشد، ممکن گردیده است. آنها مسیحیّت را به طور کلّی از مفاهیم و عقاید آن تهی نموده و به جای آن، چیزی موسوم به فلسفه را که از ساختههای دست یهود است، قرار دادهاند.
آنها از همان قرن اوّل مسیحیّت، در پی دفن دیانت مسیحیّت که عیسی بن مریم(ع) آورندۀ آن از سوی پروردگار جهانیان که بدون تردید وجود فرزند و شریکی را در پادشاهی برای خود نمیپذیرفت، بودند. هنگامی که «شائول» یهودی که مسیحیان او را پولس (پل) مینامند، وارد این دین شد، دیانت مسیحیّت را تحریف کرد و به ناحق و دروغ ادّعا کرد که عیسی بن مریم(ع)، پسر خداست ... و خداوند از آنچه این دغل باز ملعون میگوید، بسیار برتر و بالاتر است.
از آن زمان، دیانت مسیحیّت رو به نزول گذارد، تا جایی که آنان پایان این دیانت را مغرب زمین اعلام کرده و به جای آن، سیستم و نظریّهها و آرای فلسفی را قرار دادند. باید گفت که فیلسوفان یهودی، ید طولایی در پیوند و انتشار اینگونه فلسفههای الحادی و کفرآمیز داشتهاند و یکی از نویسندگان فرانسوی، موسوم به لوک فری که برخی او را از فلاسفۀ معاصر فرانسه به حساب میآورند، هنگامی که پست وزارت آموزش و پرورش را در زمان ژاک شیراک، رئیس جمهور فرانسه، در اختیار داشت، اعتراف نمود که:
فلسفه در غرب، در دوران اخیر، جایگزین دین گردیده است و مردم دیگر به دنبال آرامش بخشیدن به نگرانیهای خود از طریق مسیحیّت نبوده و جهت و سمتگیری آنان تنها به سوی فلسفۀ قدیم و جدید میباشد ... این یک تحوّل شگفتآور و خیره کننده است که نظیر آن تا به حال در هیچ یک از نقاط جهان دیده نشده است، از این رو، آنچه اکنون بر غرب حکم میراند، فلسفۀ سکولاریسم است، نه دین مسیحی!!1
فیلسوفان یهود توانستند از اینگونه نظریّات و آرای فاسد فلسفی، حدّاکثر بهرهبرداری ممکن را با جایگزین کردن آن به جای دیانت مسیحی بنمایند. چگونه دستهای پنهان یهود توانست افکار و عقاید دیانت مسیحیّت را تغییر دهد؟ ... در این باره پروتکلها چنین میگویند:
و به زودی فلاسفۀ ما زشتیهای تمامی ادیان غیریهودی را آشکار و رسوا خواهند نمود؛ امّا هیچ کس بر دیانت ما سلطه پیدا نخواهد کرد؛ زیرا دین ما حق است ... ما در همۀ کشورهایی که رهبری جهان را در دست دارند، ادبیات بیمارگونۀ کثیفی را که موجب فساد روحها میشود، منتشر میسازیم و به زودی، پس از مدّت زمان کوتاهی که به رسمیّت شناخته شویم، بر سیطرۀ بیشتر چنین ادبیاتی ادامه خواهیم داد تا اشارهای آشکار به اختلاف آن با آموزههایی باشد که از مواضع پسندیدۀ ما ناشی شده است و به زودی دانشمندان ما که به منظور رهبری مردمان غیریهود تربیت گردیدهاند، با ایراد خطابهها و برنامهریزی و رهبری مذاکرات، بر عقلهای مردان تأثیر گذارده و آنها را به سوی این گونه دانشها و افکار که هماهنگ با منافع ماست، جذب خواهند نمود.2
آنها به آنچه میخواستند، رسیدند و افکار انحرافی خود را منتشر کردند و ایادی پنهان یهود از طریق همین عوامل و خائنانی که به لباس دیگر ادیان درآمدند، توانستند به درون این ادیان نفوذ نمایند، چه بسیار یهودیانی که به لباس مسیحیّت درآمدند و به ریاست کلیسا رسیدند و آن را از درون به فساد کشاندند و چه بسیار یهودیانی که به فلسفه گرائیدند تا نظریات و افکاری را ایجاد نمایند که در تضادّ با همۀ هنجارها و سنّتها و اخلاق و ادیان باشد و برخی از آنها با همین شیوه برای ورود به اسلام و برای تضعیف آن از درون، همانگونه که نسبت به مسیحیّت عمل کردند، تلاش نمودند؛ امّا تلاشهای آنان شکست خورده و ناموفّق ماند؛ زیرا خداوند عزّوجلّ، به وسیلۀ قرآنی که خود حفظ آن را به عهده گرفته است، از این دین محافظت نموده است، خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛3
همانا ما ذکر (قرآن) را نازل نمودیم و خود از آن حفاظت مینماییم.»
و دانشمندان اسلامی در یک حرکت واکنشی نسبت به این تلاشهای یهودیان، طرحهای آنان را رسوا کردند. آنان فساد و انحراف کسی را که نفس او خروج از اسلام اصیل را ـ که در دو منبع اصلی اسلام، یعنی قرآن کریم و سنّت صحیح نبوی تجسّم یافته است ـ در برابر او جلوه داده، آشکار نمودند؛ امّا چه بسیارند ایادی پنهان یهود که میان صفوف دیانتهای دیگر رخنه کرده و بذر اختلاف را میان آنان پاشیدند؛ امّا خداوند عزّوجلّ همواره خود، پوستههای ظاهری افرادی را که میان صفوف مسلمانان شکاف ایجاد میکنند، شکافته و آنان را رسوا مینماید:
«هرگاه که آنان آتشی برای جنگ بیفروزند، خداوند آن را خاموش مینماید و آنان همواره در زمین فساد میکنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد.»4
یهود امّتی است که خداوند بر آنان غضب کرده و امّتی لعنت شده میباشد:
«کَفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَی لِسَانِ دَاوُودَ وَعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ؛5
کافران بنی اسرائیل از زبان داوود و عیسی بن مریم(س) لعنت شدند.»
آنها اهل دروغ، بهتان، خیانت، مکر و حیله میباشند و پیامبر اکرم(ص) ما را از آنان و دنبال کردن راهشان
بر حذر داشتهاند، ایشان فرمودند:
«آنچه را که یهود مرتکب شدند، انجام ندهید؛ زیرا آنگاه (همانند آنان) به کوچکترین بهانه، حرمتهای الهی را بر خود حلال مینمایید».6
پس باید بسیار هوشیار باشیم که در آنچه آنها قرار گرفتند، قرار نگیریم ... از این رو من نیز با خود عهد نمودم که با قلم خود شمشیری برّان در رسوا نمودن طرحها و برنامهها و توطئههای قومی باشم که در سرزمین ما، فلسطین فساد میکنند؛ کودکان و زنان و پیران را به قتل میرسانند؛ خانهها را بر سر ساکنان آن خراب میکنند؛ زراعت و نسل را نابود و درختان زیتون را از بن برمیکنند و مراعات هیچ مؤمن و شهروندی را نمینمایند.
٭ ٭ ٭
1. یهودیان مخفی و تأثیر آنان در تحریف مسیحیّت؛
مقصود از یهودیان مخفی چیست؟
مقصود ما از یهودیان مخفی در دیانتهای دیگر، در طول تاریخ، آنانی هستند که لباس ادیان و عقاید آسمانی دیگر، مانند مسیحیّت و اسلام را از روی کینه و خشم و تنفّر نسبت به آنان، به منظور ایجاد بیثباتی و تزلزل درونی در آن ادیان، بر تن مینمایند.
بر این اساس، برخی از یهودیان به دین مسیحیّت درآمده و مسیحیّت خود را به صورت علنی ابراز داشته، امّا یهودیّت خود را برای حفظ جان و از روی نفاق مخفی مینمایند و تمامی اینها به منظور از میان بردن و تحریف دین مسیحی و تخریب عقاید این دین از درون میباشد؛ همانگونه که پولس یا شائول ـ بر اساس آنچه بعداً ذکر خواهیم کرد ـ و دیگر یهودیان پس از او در طول تاریخ برای تحریف مسیحیّت انجام دادند.
همچنین مقصود ما از یهودیان مخفی، کسانی هستند که از روی نفاق و حفظ جان، اسلام آورده و با حفظ عقاید یهودیشان، خود را مسلمان معرفی میکردند، از اوّلین کسانی که به این ترفند دست یازیدند، یک یهودی یمنی، به نام عبدالله بن سبأ و گروه او بودند که توانستند در صفوف مسلمانان رخنه ایجاد نموده و روح تفرقه و اختلاف را میان آنان پراکنده نمایند. آنان تا حدّی در این کار موفّق بودند؛ امّا موفّق به تحریف «قرآن کریم» نگردیدند؛ زیرا خداوند عزّوجلّ خود حفظ آن را به عهده گرفته و در این باره فرموده است:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛7 ما خود ذکر (قرآن) را نازل و خود نیز از آن محافظت مینماییم.»
با این همه موفّق به گسترش شکاف و اختلاف میان مسلمانان گردیدند، از این رو مقصود ما از یهودیان مخفی، یهودیانی است که دین خود را مخفی نموده و وفاداری و گرایش خود به دیگر ادیان را ابراز داشته و آشکار کردهاند.
ـ مارانو یا مارانوس، نام گروهی از یهودیان است که در قرن پانزدهم میلادی در اسپانیا و «پرتغال» به مسیحیّت گراییدند. آنان به نامهای کونفرسوس یا کسانی که به دین جدید هدایت شدهاند و کریستاس نونوس یا مسیحیان جدید خوانده شده و یهودیان مخفی موجود در «ترکیه» نیز یهودیان دونمه نامیده میشوند.
مقصود ما از یهودی مخفی، یهودیای است که با وجود ارتباط شدید با دین اصلی خود، یعنی یهودیّت، برای حفظ جان یا از روی نفاق، تظاهر به پذیرش دین دیگری غیر از یهودیّت مینماید و ما از این پس به بحث دربارۀ نقش یهودیان مخفی یا به عبارت دیگر یهودیانی که بیشترین تأثیر را در برافروختن آتش انقلابها، فتنهها و جنگها در دوران جدید داشتهاند و به ویژه به نقش بارز آنها در دو جنگ جهانی اوّل و دوم از طریق سازمانهای سرّی و مخفی که به همین منظور تأسیس گردیده است، میپردازیم.
1. نقش یهودیان مخفی در تحریف دیانت مسیحیّت
بدون شک یهودیان مخفی دارای نقشی مهم و اساسی در تحریف دیانت مسیحیّت در زمان پیدایش و حتّی در دوران جدید بودهاند و نشانۀ آن را میتوان در اعلام مجمع واتیکان در سال 1963 م. در قرن گذشته مبنی بر تبرئۀ یهود از خون مسیح(ع) مشاهده نمود. کاردینال آلمانی، بیّا که این سند را تسلیم پاپ واتیکان نمود، اظهار داشت که:
این سند حاصل [مطالعۀ] یک روز یا یک شب نیست؛ بلکه این خلاصه و چکیدۀ مطالعات و بررسیهای فراوان است.
و پاپ بیست و سوم نیز با امضای این سند، پرده از آخرین تلاش یهودیّت معاصر و موفّقیت آن در وادار ساختن مسیحیان به دست کشیدن از یکی از مهمترین عقایدشان فرو انداخت. او با این اقدام، به مخالفت با متون انجیلی برخاسته که در آن بر نقش اساسی یهود در مصلوب نمودن مسیح ـ بر اساس اعتقاد آنان ـ تصریح شده است؛ زیرا در «سفر اعمال رسولان»، پطرس به سه هزار نفر از یهودیان میگوید:
این همان عیسی است که شما او را مصلوب نمودید.8
و در انجیل متّی که مورد استشهاد یکی از کشیشهای طایفۀ قبطی قرار گرفته، متون انجیلی که در آن، تصمیم یهود را برای مصلوب کردن مسیح و نیز رهایی و به آسمان رفتن وی را انکار مینماید، ذکر کرده و به عنوان دلیل، این سخن یهودیان را نقل مینماید:
مسئولیّت خون او به عهدۀ ما و فرزندان ماست.9
تاریخنگار یهودی، جوزفس ولایس (27 ـ 97 م.) میگوید:
در آن هنگام مردی حکیم زندگی میکرد که نام او عیسی بود و به رفتار پسندیده و تقوا مشهود بود... تا جایی که میگوید او مسیحیّت است که رهبران و بزرگان امّت ما (یعنی یهود) از او شکایت داشته و پیلاطس بیزانسی او را برای مصلوب شدن تسلیم کرد.10
این مورّخ یهودی که در اوایل قرن اوّل میلادی میزیست، از دیانت مسیحیّت پیروی نمیکرد و بر دین یهود از دنیا رفت. یک یهودی مصری به نام شاهن ماکاریوس در مورد او میگوید:
او از دیانت مسیحیّت پیروی نمیکرد و پدر وی در بالاترین مناصب کاهنی بود. او بر مذهب فریسیها تربیت شد و مسیحیان را همچون دشمنان و حسودان نسبت به خود به حساب میآورد.11
جوزفس ولایس از بارزترین مورّخانی به حساب میآید که به این متن به عنوان دلیلی بر مصلوب شدن مسیح تأکید مینمایند؛ امّا بسیاری از مسیحیان با این متن و تأکید آن مخالفت میورزند؛ برای مثال پل مایر، استاد تاریخ قدیم کرسی «راسل سیبرت» در دانشگاه «میشیگان غربی»، پس از آنکه سخن جوزفس را که مسیحیان او را منحرف میدانند، به چالش میکشد، میگوید:
با وجود اینکه این متن به صورت حرفی در دستنوشتههای جوزفس که به اوایل قرن سوم باز میگردد، ذکر شده است، مورّخ کنیسهای، یوسوبیوس همراه با دانشمندان دیگر، در صحّت حملات به مسیحیّت در متن، تردید کردهاند؛ زیرا جوزفس، عیسی را همان مسیحی که پس از مرگ از قبر برخاست، نمیدانست و الّا یهودی و غیر مسیحی باقی نمیماند.12
ما با استدلال نسبت به همین متون از سخنان و نوشتههای خود مسیحیان، صحّت تحریفات آنها را اثبات مینماییم؛ امّا به عنوان مسلمان به سخن خدای تعالی در مورد مسیح(ع) و یهود ایمان داریم، آنگاه که میفرماید:
«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِم بَآیَاتِ اللهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِیَاء بِغَیْرِ حَقًّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلاَ یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِیلاً ٭ وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَی مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا ٭ وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا ٭ بَل رَّفَعَهُ اللهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللهُ عَزِیزًا حَکِیمًا؛13
پس به [سزای] پیمانشکنیشان و انکارشان نسبت به آیات خدا و کشتار ناحقّ آنان [از] انبیا و گفتارشان که دلهای ما در غلاف است؛ [لعنتشان کردیم] بلکه خدا به خاطر کفرشان بر دلهایشان مُهر زده و در نتیجه جز شماری اندک [از ایشان] ایمان نمیآورند و [نیز] به سزای کفرشان و آن تهمت بزرگی که به مریم زدند و گفتۀ ایشان که ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند؛ لیکن امر بر آنان مشتبه شد و کسانی که دربارۀ او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شک شدهاند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آنکه گمان پیروی میکنند و یقیناً او را نکشتند؛ بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد و خدا توانا و حکیم است.»
نخستین تحریفهای دین مسیحیّت به دست مردی از یهودیان متعصّب رخ داد که با وجود اعلان مسیحی بودن خود، بیشترین اذیّت و آزار را نسبت به مسیحیان اعمال کرد. او کسی جز پولس (پل) یا شائول یهودی نبود که خود مسیحیان دربارۀ وی میگویند:
شائول در شهر طرسوس زندگی میکرد و پدرش از یهودیان معتقد به سنّتها و عادات و رسوم یهودی بود و مادر وی از شخصیّتهای ممتاز بود و کارهای قابل توجّهی را ارائه میکرد، از این رو دولت روم با پاداشهای معنوی از او حمایت میکرد.
بر این اساس او و خاندانش از امتیازات شهروندان رومی بهرهمند گردیدند و شائول نیز مفتخر به عبرانی بودن بود. او زبان و فلسفۀ یونانی را به خوبی میدانست، احساس راحتی برای شائول تا زمانی که حتّی یک مسیحی را در آسایش میدید، امکانپذیر نبود و هنگامی که اطّلاع پیدا کرد که مسیحیان «دمشق» در صلح و آرامش به سر میبرند، همچون یک وحشی درّنده عازم آنجا شد و شروع به پراکنده کردن زهرهای مسموم کنندۀ خود در آنجا نمود تا شاید بدین وسیله شاگردان عیسی مسیح را در آنجا به قتل رساند. پس از رسیدن به آنجا شروع به دمیدن روح تهدید در آنجا نمود و خواستار خونریزی بیشتر شد؛ زیرا قلب وی هیچ گاه از ریختن خون مسیحیان سیریپذیر نبود و این کار را به عنوان یک کار مقدّس و خدمت به خداوند تلقّی میکرد؛ زیرا گمان میکرد که نام مسیح مشابه کاتاریسم در دیانت یهود است، از این رو اقدام به تخریب کلیسایی در اورشلیم و قتل و تهدید مسیحیان از روی انتقامجویی نمود و تکیۀ او در اینگونه اقدامات، پیامهای رئیس کاهنان یهودی بود ... در حالی که قطعاً رئیس کاهنان نیاز به وجود فردی که او را برای آزار و شکنجۀ پیروان عیسی برانگیزد، نداشت؛ امّا در این جوان شورشی با غیرت نسبت به جلال و شکوه خداوند، مردم او، قانون، هیکل و سنّتهای پدران، چیزی را مییافت که او را شادمان میکرد، از این رو نامههایی را به این جوان داد که از تمامی مجامع، اجتماعات و یهودیان در دمشق میخواست که در برابر هر مؤمن به عیسی، پایداری و مقاومت ورزند.14
این سخن خود مسیحیان دربارۀ پولس یهودی یا شائول است که پس از آن (ظاهراً) به دین مسیحیّت درآمد و دین مسیح عیسی بن مریم(ع) را تحریف و تبدیل نمود، حال ببینیم این پولس یا شائول کیست؟
شناخت پولس یا شائول یهودی
پولس یا شائول بنیانگذار دیانت تحریف شدۀ مسیحی محسوب میگردد. او همان فردی است که قائل به الوهیّت عیسی بن مریم(ع) میباشد که حامل توحید خالص از سوی خداوند، پروردگار جهانیان بوده است... او در مورد خود میگوید:
من مردی یهودی بودم که در شهر طرسوس متولّد شدم، امّا بر اساس قانون مردسالاری در نزد مردی به نام گمالائیل تربیت شدم و مردان و زنانی را دستگیر و روانۀ زندان نمودم؛ همانگونه که رئیس کاهنان و تمامی شیوخی که از آنها پیامهایی را برای برادرانم در دمشق دریافت کردم، گواه بر این موضوع هستند. من عازم دمشق شدم تا افرادی را که در آنجا دستگیر شده و در زندان بودند، برای محاکمه و مجازات به اورشلیم ببرم. در هنگام ظهر در زمانی که نزدیک دمشق بودم، اتّفاقی ناگهانی برای من رخ داد و پیرامون مرا نوری آسمانی فرا گرفت و من بر زمین افتادم و صدایی را شنیدم که میگفت: شائول، شائول، چرا مرا میآزاری؟
من پاسخ دادم: تو کیستی ای بزرگوار؟ او به من گفت: من عیسی ناصری هستم که تو بر او ستم مینمایی. کسانی که همراه من بودند، وحشت زده نور را میدیدند؛ امّا صدایی را که با من سخن میگفت، نمیشنیدند، من گفتم: چه کنم ای پروردگار؟ او پاسخ داد: برخیز و به دمشق برو، در آنجا کارهایی را که وظیفۀ تو انجام آن است، به تو گفته خواهد شد.15
آنچه بیان شد، اقتباس متنی طولانی از «سِفر اعمال رسولان انجیل» به عنوان مقدّمهای برای بیان مطالب زیر بود:
1. پولس و معنی آن: کوچک یا شائول یهودی میباشد و به معنی خواستار است که در شهر طرسوس از شهرهای ترکیۀ قدیم و تقریباً در سال چهارم میلادی متولّد شد؛
2. توسط خاخام یهودی با نام گمالائیل مورد تعلیم و تربیت قرار گرفت؛
3. پولس هیچ گونه ملاقاتی با مسیح(ع) نداشته و از شاگردان او نیز نبوده است؛
4. او نیز همچون یهودیان اورشلیم (قدس) دست به آزار و کشتار مسیحیان و حتّی اسیر کردن و تسلیم نمودن آنان برای اعدام رومیان میزد؛
5. او مسیحیانی را برای مجازات به اورشلیم میبرده است که به سبب ایمان به مسیح، دارای ایمانی افزونتر از او بودهاند؛ زیرا آنها مسیح را تصدیق و به او ایمان داشتند؛ امّا او بنا بر اقرار خود، آنها را مورد اذیّت و آزار و شکنجه قرار میداده است؛ با این حال عیسی(ع) در راه بر او تنها ظاهر گشته است و نه برای آن مسیحیان تا از این طریق اسباب راحتی آنها را فراهم آورد و آنان را یاری نماید؛
6. هنگامی که او به نور پدیدار شده از عیسی ناصری نگریسته، برای مدّتی او را کور کرده است؛ امّا آنها را با وجود اینکه بر اساس روایت دروغین و ساختگی به نور مینگریستهاند، کور نکرده است؛
7. او صدایی را شنیده است که افراد همراه او نشنیدهاند، با اینکه آنها نور را دیده و شاهد آن بودهاند؛ امّا دروغ آشکار و واضح او در تناقض آشکار کلام او پدیدار میگردد؛ زیرا خود او در اعمال رسولان فصل نهم میگوید:
و امّا مردانی که همسفر من بودند، ساکت ایستاده بودند و به آن صدا گوش میکردند؛ امّا کسی را مشاهده نمیکردند.16
او در روایت اوّل میگوید: نمیشنیدند و تنها نور را میدیدند؛ امّا در روایت دوم میگوید: میشنیدند، امّا چیزی را نمیدیدند. به این دروغ جعلی و ساختگی توجّه کنید.
8. پولس در خلال روایتی که ذکر میکند: به عقیدهای اعتراف و اقرار مینماید که مسیح(ع) آن را نیاورده است و آن این است که پروردگار ـ بر اساس سخن باطل او ـ همان عیسای ناصری است و ادّعا مینماید که عیسی او را به پذیرش دین مسیحیّت و فراخواندن مردم به آن دعوت کرده است.17
از آنچه بیان شد، روشن میشود که پولس قبل از پذیرش مسیحیّت، مرتکب آزار و اذیّت شدیدی نسبت به پیروان عیسی(ع) میشده است و همۀ اینها را بنا بر گفتۀ خود، از روی ایمان و کسب رضایت خدای عزّوجلّ انجام میداده است و البتّه همچون یک یهودی صالح ایمان داشته است که حقیقت کامل همان است که او و همتایان یهودی او از آن پیروی میکنند.18 پیروان عیسی(ع) در نزد او از گمراهان کافر بودهاند؛ امّا پس از پذیرش مسیحیّت به باورهای کاملاً متناقض با آن، ایمان میآورد و آن این است که حقیقت مطلق، همان چیزی است که مسیحیان از آن پیروی مینمایند و دروغ و پستی، آن چیزی است که یهود و مشرکان دوگانهپرست که ایمان او را نمیپذیرند، از آن پیروی میکنند... و پولس چیزی جز یک لشکر دنیوی برای پیروزی بر یهود و دوگانهپرستان و پیروان آنها و حتّی شکنجه و کشتار جمعی آنها، کم نداشت؛ همانگونه که چنین خشمی را علیه کسانی که انجیل او را نمیپذیرفتند نیز اعمال میکرد...
در نتیجه شائول همچون فردی با حدّاکثر قدرت، متّکی به نفس، جاه طلب، پایدار در اهداف که هیچ چیز او را از پیمودن راهی که در پیش گرفته باز نمیدارد، باقی میماند. چنین فردی در میان مؤلّفان کتابهای عهد جدید، در هیبت منحصر به فرد است. او از شخصیّتی مهیّج و جذّاب برخوردار است، همانگونه که به لحاظ هوش نیز در سطح بسیار بالایی قرار داشته، از انرژی و قدرت ارادۀ عظیمی سود میبرد و از حماسۀ شکستناپذیری برخوردار است که کسی را یارای متوقّف کردن آن نیست.
دکتر رابرت تسلر میگوید:
امّا آنچه شادی ما را نسبت به او از بین میبرد، آن است که وی به روش بسیار شایع در مسیحیّت به این صفات اعتراف و اقرار نکرده است و این موجب کاهش شأن نظری وی میگردد ... و امّا آنچه ما را از پولس دور نموده و حتّی موجب برچسب زدن ما به او میگردد، کارهایی است که رقبای معاصر او بالفعل از او مشاهده کردهاند، همانگونه که این واقعیّت از بحثهای داغ موجود در نامهها و پیامهای او فهمیده میشود؛ به طور مثال:
ادّعای عصمت، به رخ کشیدن خود، کم صبری، تمایل به انتقام، آزار رساندن به مخالفان خود، عشق به سیطره و این عشق از نوعی نبوده است که افکار دینی را در خدمت این صفات قرار دهد؛ بلکه غالباً برعکس و متناقض آن بوده است. این صفات بر افکار دینی پولس غلبه داشتهاند.
در هر حال این همپوشانی نشان دهندۀ قاعدهای است که میگوید: پولس آموزههای مسیحی را تنها آموزههای حقیقی و آموزههای مسیحی تنها همان تعالیم پولس بدون هر گونه تفاوتی بوده است که این آموزهها هم به وی وحی شده است.19 از همین روست که فرمان پولس فرمان خدا تلقّی میگردد و این امر حتّی تا به امروز ادامه دارد و اگر فرشتهای به انجیل دیگری (غیر از انجیل وی) بشارت دهد، ملعون است20 و بر این اساس رستگاری ابدی از آن گروهی است که بر آموزههای پولس به صورت حرفی، تکیه نمایند.21
این خلاصهای از شناخت شخصیّت پولس بنیانگذار مسیحیّت جدید از طریق معرفی خود او و انجیل وی، موسوم به اعمال رسولان و نیز نوشتههای برخی از متفکّران غربی میباشد. این مطالب کاملاً برای ما آشکار میسازد که پولس دیانت مسیحیّت را تبدیل به یک دین جدید کرد که عبارت از آمیزهای از عقاید فلسفی متأثّر از افکار فلاسفۀ یونانی، مانند افلاطون و دیگر فیلسوفان متأثّر از الهیّات فلسفی بود. این عقاید و فلسفهها، بیشترین تأثیر ممکن را بر زندگی آیندۀ پولس از خود بر جای گذارد؛ همانگونه که خود وی نیز بر این واقعیّت گواهی داده و دانشمندان و بزرگان دین مسیحیّت هم آن را ذکر کردهاند.
نیمی از مسیحیان در روزگار پولس، بنا به گفتۀ ویل دورانت یونانی بودند. او در این باره میگوید:
مسیحیّت بر اساس آموزههای مسیح و پطرس یهودی بود، سپس در سایۀ آموزههای پولس نیمه یونانی شد و پس از آن در مذهب کاتولیک نیمه رومی شد و آنگاه که مذهب پروتستانی وارد آن شد، ماهیّت و قدرت یهودی به آن بازگشت.22
دکتر رابرت تسلر میگوید:
بدیهی است که هر کس مدّعی پیروی از بنیانگذار دیانتی خاص یا از شاگردان ویژۀ او باشد به ناچار باید راه معلّم خویش را در پیش گیرد و دائماً آموزهها و کلمات او را برگزیند. از این رو، این امکان وجود ندارد که بتوان تعالیم پولس را که برگرفته از بافتههای ذهنی خود او بوده ـ و تبدیل به پایۀ اصلی بنای دین مسیحیّت گردیده است ـ به آموزههای عیسی نسبت داد... علّت آن است که آنچه پولس به عنوان دینی مسیحی ارائه کرده است، کاملاً در تضادّ با تعالیم عیسی بوده و او مردم را به تعالیم انجیلی فرا میخوانده که دارای تفاوتهای اساسی با انجیل عیسی بوده است، در انجیل نگاشته شده توسط پولس، مطالبی وجود دارد که در تناقض با تفکّر عیسی یا رسالت و تعالیم وی میباشد؛ به گونهای که امکان هیچ گونه توجیهی برای آن وجود ندارد؛ زیرا این تناقضها غالباً مربوط به اصول اعتقادی این دین میباشد.23
نظر من این است که پولس مخالف تفکّر پیامبر خدا، عیسی(ع) در شریعت نیز بوده است و از آنجا که اساس و پایههای هر دینی در اصول عقیدتی آن قرار دارد، از این رو پولس یهودی که توانست عقیدۀ تمامی انبیا(ع) را نفی نماید، توانایی این را نیز پیدا کرد که عقیدۀ توحید و الوهیّت و ربوبیّت و اسماء و صفات خداوند را نیز با عقاید شرکآلود و دوگانهپرستی که از دیانتهای ساختگی و زمینی اقتباس کرده بود، نقض نماید و با این وجود از آنجا که انهدام دین مسیحی از طریق نابود کردن اصول اعتقادی آن برای او کافی نبود، از این رو به مخالفت با شریعت عیسی(ع) نیز برخاست، شریعتی که بنا به گفتۀ خود عیسی(ع)، در اصل همان شریعت موسی(ع) بوده است:
و من آنچه از تورات را که در پیش روی من قرار دارد، تصدیق نموده تا حلال نمایم برخی از آن چیزهایی که بر شما حرام گردیده است.24
این به آن معنی است که عیسی(ع) آنچه از شریعت موسی(ع) را که در برابر او قرار داشت، تصدیق مینماید.
ادامه دارد ...
پینوشتها:
1. نقل از کتاب «غلبه بر ترس» تألیف لوک فری، [ناشر: اوویل جاکوب ـ پاریس / 2006 م.] عرضه و تحلیل در روزنامۀ اماراتی البیان، روز بیستم آگوست سال 2009 م. برابر با 28 شعبان 1430 ه . ق،
ش 10654.
2. پروتکلهای صهیون، پروتکل چهاردهم، ص 153، ناشر: دارالکتاب العربی، چاپ پنجم، 1980، ترجمۀ استاد عبّاس محمود العقاد.
3. سورۀ حجر (15)، آیۀ 9.
4. سورۀ مائده (5)، آیۀ 64.
5. همان، آیۀ 78.
6. نقل از ابن بطه: ایانـۀ الکبری و مراجعه کنید به «ارواء الغلیل» شیخ البانی. (5/375.
7. سورۀ حجر (15)، آیۀ 9.
8. اعمال اعمال، 36.
9. انجیل متّی، 2 / 25.
10. تاریخ یهود، جوزفس، ص 104.
11. تاریخ اسرائیلیان، شاهن ماکاریوس، ص 157. فریسیها یک فرقۀ یهودی و خواستار پایبندی به آموزههای توراتی و سنّتهای حرفی نقل شده از پیشینیان خود بودند.
12. جوزفس، کارهای اساسی، پل لال مایر (انتشارات کرجل، 1994 م.)
13. سورۀ نساء (4)، آیات 155 ـ 158.
14. تفسیر عهد جدید، فصل نهم، هدایت شائول.
15. اعمال رسولان، فصل بیستم و دوم، از 3 : 11.
16. اعمال رسولان، فصل 9 / 8، و نیز به اعمال رسولان فصل بیست و ششم از 12: 18 مراجعه نمایید و به زودی اختلافات دیگری را نیز در سخنان این دروغگوی وقیح موسوم به پولس خواهیم یافت.
17. به اعمال رسولان فصل 22 و نیز به کتاب «نیرنگ بزرگ» از رابرت تسلر، همانطور که بعداً خواهد آمد مراجعه نمایید.
18. اعمال رسولان، فصل بیستم و ششم، 16 : 18.
19. غلاطیان، 1 / 11: 12. فصل اوّل پیام پولس به غلاطیان میگوید: پولس رسولی نه از جنس مردم و انسان، بلکه از جنس عیسی مسیح(ع) و پدری است که او را از میان مردگان برانگیخت.
20. غلاطیان، 1 / 9: 10. و نیز فصل اوّل میگوید: ولی اگر ما به شما بشارت دهیم که اگر ما یا فرشتهای از آسمان به آنچه ما شما را به آن بشارت دادیم، بشارت ندهد ملعون است.
21. کتاب «نیرنگ بزرگ»، تألیف دکتر روبرت کلر تسلر (ضمیمۀ کتاب).
22. منبع سابق (11/248) و مذهب پروتستانی به دست مارتین لوتر که از کلیسای کاتولیک جدا شده بود، در قرن شانزده میلادی در «آلمان» تأسیس شد که به زودی در این کتاب مفصلاً به آن خواهیم پرداخت.
23. وی رابرت کلر تسلر متولّد سال 1914 م. در آلمان میباشد که نخست به عنوان وکیل و سپس قاضی در وزارت دادگستری آلمان کار میکرد، سپس استاد قانون مدنی دانشگاه زبورگ گردید و سپس به عنوان حامی و محقّق در دین و اخلاق و ملّیت به فعّالیت خود ادامه داد و کتاب وی با اعجاب و تحسین فراوان از سوی شخصیّتهای فرهنگی و تحقیقی در زمینۀ الهیّات در اروپا روبهرو شد.
24. سورۀ آل عمران (3)، آیۀ 50.
منبع: ماهنامه موعود شماره 127
نظرات (۰)
هنوز نظری ثبت نشده است، اولین نظر را شما ثبت کنید!