با توجه به حوادث اخیر بعد از مرگ ملک عبدالله پادشاه عربستان و اوضاعی که بر جهان  گذشته و جنایاتی که سعودی ها در سرتاسر خاور میانه مرتکب شده و می شوند جالب است موعودیان عزیز را به گزارشی که در مورد عربستان سعودی تهیه شده است را دعوت می کنیم البته این گزارش مربوط به چند ماه پیش و قبل از مرگ ملک عبدالله می باشد ولیکن خواندن آن در شرایط کنونی بسیار زیباست.

درباره «عربستان سعودی» (On Saudi Arabia)، کتابی از خانم کارن الیوت هاوس، برنده جایزه «پولیتزر» است که در سال ۲۰۱۲ م. توسط انتشارات Alfred A. Knopf در «نیویورک» منتشر شده است. این کتاب، گزارشی تحلیلی از جامعه عربستان است؛ جامعه‌ای پیچیده در لفافِ لباده‌های بلند و سنّت‌های سخت‌جان و سنگین‌گذر.
این کتاب، ثمره پنج سال غور و غوّاصی نویسنده در اعماق آب‌های راکد این دریاست. پژوهشگر، یک زن است و موضوع پژوهش، جامعه‌ای به شدّت مردسالار! شاید در نگاه نخست، تحقّق چنین تحقیقی ناممکن بنماید؛ امّا برعکس، زن بودن نویسنده، برگه عبوری است برای ورود به اندرونیِ خانه‌ها و خیمه‌ها و هم‌نشینی و هم‌سخنی با محروم‌ترین لایه اجتماعی این جامعه؛ جامعه‌ای که طیّ سده‌ها و اعصار، برپایه استیلای قبایل، شیوخ و شریعت شکل گرفته است: بر زنان، مردان حکم می‌رانند و بر مردان، الله.
در تارهای درهم‌تنیده سنّت و شریعت، نه تنها زنان، که مردان نیز اسیرند و فردیّت آدمی نیز اعتنایی برنمی‌انگیزد. جامعه‌ای که در کلّیت خود، محصور در دیوارهای بلندِ احکام پرسش‌ناپذیر شرع، استبداد‌ رأی شیوخ و ملاحظاتِ مزاحمِ سنّتی است. سیطره این سه عامل چنان است که می‌توان گفت: توانِ ابتکار، نوآوری، نقد، خطرپذیری و اعتماد به نفس در این جامعه هنوز ناچیز است.
کارن هاوس بر آن است که دستیابی عربستان در دهه‌های اخیر به منابع عظیم ثروت نفت، اگرچه بر اهمّیت نقش این کشور در تحوّلات منطقه و جهان افزوده، امّا این تأثیر به دلیل نگرش فرهنگی، سیاسی حاکم بر این کشور، زیان‌بار بوده است. موقعیت استراتژیک عربستان به «ایالات متّحده آمریکا» امکان داد که طِیّ سیزده سال ( ۲۰۰۳ ـ ۱۹۹۰ م.) دو جنگ در منطقه «خلیج فارس» به راه اندازد.
حاکمیت سیاسی عربستان در حدود یک سده پیش شکل گرفت. محمّد آل سعود، رئیس یکی از قبایل عرب، با تمسّک به تعلیمات بنیادگرایانه محمّدبن عبدالوهّاب، موفّق شد قبایل پراکنده و دائم‌ در ستیزِ عربستان را گرد هم آورد. این اتّحاد سیاسی، مذهبی که وهّابی‌گری و جهاد اسلامی، ایدئولوژی آن بود، پایه مشروعیت رژیم آل سعود در عربستان شد. حکومت آل سعود در سال ۱۹۳۲ م. توسط ملک عبدالعزیز، شکل نوینی به خود گرفت. پیوند سیاسی نهادهای قبیله‌ای و دینی، به برکت ثروت نفت و تولیت اماکن مقدّسه، موقعیت ایدئولوژیک سیاسیِ رژیم آل سعود را تقویت کرد و بازار هر دو نهاد (خاندان حکومتی و دستگاه دینی) را رونق داد. عبدالعزیز، از سیصد زنِ خود، چهل و چهار پسر و ده‌ها دختر داشت و فرزندان و نوادگان او تا امروز به هفت هزار تن رسیده‌اند. کشوری با نوزده میلیون جمعیت و هفت هزار پرنس! و تنها نیروی سازمان‌یافته دیگر که در ساختار حاکمیت عربستان وجود دارد، دستگاه دینی آن تحت رهبری روحانیان متعصّبِ وهّابی است، که هفتاد هزار مسجد در سراسر کشور را اداره می‌کنند. به تعبیری، عربستان سعودیِ امروز، کشوری ‌است متّکی بر شبکه‌ای از هفت هزار شاهزاده و هفتاد هزار مسجد.
همه مسئولیت‌های مهمّ حکومتی (در همه عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی و اطّلاعاتی) تا سطح اداره استان‌های سیزده‌گانه کشور، در اختیار شاهزادگان است. عربستان، به قول نویسنده کتاب، اساساً یک شرکت عظیم خانوادگی است؛ شرکتی به ثبت رسیده به نام مؤسّسه اسلامی آل‌سعود.
فصل مهمّی از کتاب کارن هاوس، بررسی وضع زنان عربستان و نقش خفقان‌بار احکام شرع (و نه تنها شرع، عرف نیز) علیه این قشر اجتماعی است.
در میان همه اختلاف‌های اجتماعی موجود در عربستان، هیچ ‌یک، ژرف‌تر و فاجعه‌بارتر از تبعیض علیه زنان نیست. طبق شعائر اسلام وهّابی، مردان باید از الله، اطاعت کنند و زنان از مردان؛ امّا مسئله این ‌است که خدا از دسترس دور است و کاری به چند و چونِ اطاعت روزمرّه مردان ندارد؛ امّا زنان در دسترسند و آنها را از اطاعتِ مدام، گریزی نیست... یک پدر، بر همه وجوه زندگی دخترش سلطه دارد تا روزی که او را به ‌دست سلطه‌گر دیگری که شوی آینده اوست، بسپارد.
نویسنده، گستره این محرومیت‌ها را دردمندانه می‌کاود؛ از حجاب اجباری که گویی با هویّت زن عجین است تا محرومیت از حقّ کار در کنار مردان ِ(نامحرم) در واحدهای تولیدی و خدماتی، حقّ رانندگی و حتّی حقّ شرکت در نماز جماعت. زنان باید نماز خود را در چاردیواری خانه بخوانند و اجازه حضور در مسجد را ندارند. هرگونه تخلّف از این موازین، توسط کمیته امر به معروف و نهی از منکر و بازوی اجرایی آن مطوّعه (پاسبانان شرع) سرکوب می‌شود. کارن هاوس، حادثه دردناکی را نقل می‌کند:
در سال ۲۰۰۲ م.، اقدام ننگ‌آمیز پلیس شرع (مطوٌعه)، موجب مرگ چهارده دختر در آتش‌سوزی یک مدرسه شد. پلیس شرع مانع خروج دخترانی شد که سراسیمه از بیم آتش به بیرون می‌گریختند. آنها به زور به داخل مدرسه بازگردانده شدند و در آتش سوختند؛ چون هنگام فرار، حجاب کامل نداشتند.
نویسنده در مورد مفهوم قانون در عربستان و تأثیر زیان‌بار درآمیختگی دین و دولت در این کشور می‌نویسد:
در عربستان سعودی تنها یک قانون حاکم است؛ شرع اسلام و تنها یک داور نهایی برای تعیین حدّ و مرز این قانون وجود دارد؛ پادشاه عربستان. اسلام به منبع عمده اختلاف میان رهبران فرقه‌های مختلف مذهبی بدل شده و تفسیرهای گوناگونی از «قرآن» و اراده الله مطرح است... مذهبی که زمانی ستونِ ثبات قلمروی آل سعود بود، خود، اینک آبشخور اختلاف میان سعودی‌ها شده است. بسیاری از مردم اعمّ از متجدّد یا محافظه‌کار، از آل سعود به دلیل بهره‌گیری آن از دین، در خدمت تأمین قدرت سیاسی، انحصاری آزرده‌اند. تمکین رهبران روحانی به این روند، موجب تضعیف مشروعیّت هر دو نهاد (سلطنت و روحانیت) شده است.
نفاق‌های کهنه قبیله‌ای، محلّی، فرقه‌ای و تبعیض‌های جنسی و طبقاتی، بیش از هر زمان دیگر آشکار شده و توانایی دین برای تعدیل این شکاف‌ها کاهش یافته‌است. افزون بر این، درآویزی و ستیز اسلام حاکم [بر عربستان] با حقوق مدنی، منزلت سنّتی آن را به نحو چشمگیری فروکاسته است و این، یکی از پیامدهای متأخّر روند درآمیختن دیانت و قدرت، توسط آل سعود بوده است.
کارن هاوس، در آسیب‌شناسی جامعه عربستان، بر نقش مخرّب تسلّط شرع، پای می‌فشارد و آسیب‌های برآمده از این سلطه را بر‌می‌شمارد؛ امّا زیان‌بارترین عرصه آسیب‌دیدگی اجتماعی را سلطه دین بر نظام آموزشی کشور می‌داند. او مطلبی از یکی از کارشناسان دارد که می‌گوید: نظام آموزشی، چنان زیر تسلّط اخوان‌المسلمینِ وهّابی است که اگر اساساً بنا باشد اصلاحی در آن صورت بگیرد، بیست سال طول می‌کشد. وهّابی‌ها آموزش و پرورش را پایه کار خود قرار داده‌اند و در این زمینه، به‌ هیچ وجه کوتاه نمی‌آیند. گویا حسّاسیت آنها در این عرصه، حتّی از تعصّبی که در اسیر نگه ‌داشتن زنان جامعه دارند، نیز بیشتر است.
سطح عمومی آموزش، نازل است. نویسنده که فصلی از کتاب خود را به این موضوع اختصاص داده، در آغاز آن می‌نویسد:
در عربستان سعودی، هیچگاه بی‌سوادی عار نبوده است. چه سرمشقی مهم‌تر از خودِ محمّد، که نه خواندن می‌دانست و نه نوشتن. جبرئیل، حدود بیست سال وحی مُنزَل را بر او می‌خواند و او آن را تکرار می‌کرد و سپس به گوش پیروان خود می‌رساند. مثال محمّد، شنیدن و تکرار کردن، محورکُلّ آموزش در عربستان سعودی است.
تا سال ۱۹۶۰ م. برنامه‌ای برای آموزش ابتدایی و عمومی وجود نداشت. در پنج دهه اخیر، پول‌های هنگفتی به عنوان بودجه آموزشی صرف شده است؛ امّا بنا به ارزیابی نویسنده، تنها می‌توان گفت که حاصل آن، فاجعه‌بار بوده است. چرا؟
نظام آموزشی کشور، قلمروی دستگاه روحانیّت است. روحانیان وهّابی، آموزش و پرورش را مهم‌ترین عرصه القای احکام شرع و بقای حرمت شریعت در جامعه می‌دانند. آنها آموزش زبان‌های خارجی، علوم طبیعی و به ویژه علوم انسانی را برنمی‌تابند. شیخ عبدالعزیزبن عبدالله، مفتی اعظم عربستان که در سال ۱۹۹۹ م. مرد، تا روز مرگش کروی‌ بودن زمین را انکار می‌کرد.
طبق بررسی نویسنده: در عربستان سعودی، همه مدارس دولتی، مذهبی‌اند. در آنها آموزش روزمرّه قرآن، اجباری است. در دبستان‌ها تمام ساعت‌های درس در پیش از ظهر، به آموزش قرآن اختصاص دارد. در دبیرستان‌ها، از مجموع بیست و یک ماده درسی، نه ماده منحصر به آموزش قرآن است.
و درباره سطح و کیفیّت آموزش دانشگاهی می‌نویسد: از همه بدتر اینکه، اغلب دانشجویان فارغ التّحصیل مدارس عالی و دانشگاه‌های عربستان سعودی، اندیشیدن را نیاموخته‌اند؛ بلکه چیزهایی را از بر کرده‌اند.(شنیده و تکرارکرده‌اند)... باید بگویم که در عربستان، درس فلسفه که در آن پرسش، محور آموزش است، موضوعیّت ندارد.
یکی از مشکلات جدّی آموزش دانشگاهی و فراتر از آن، جامعه روشنفکری در عربستان، نیرویِ ماندِ محفوظات شنیده و تکرارشده‌ است.
بنابر گزارش این کتاب، در سال‌های اخیر، برای اصلاح نظام آموزشی، کوشش‌هایی شده است؛ امّا بخش‌نامه‌های دولتی در برابر بوروکراسی نظام آموزش مذهبی، کارآیی چندانی نداشته است. این بخش‌نامه‌ها درباره منابع کتاب‌های درسی، چگونگی آموزش و مضمون موادّ آموزشی بود؛ امّا بخش عمده این اصلاحیه، روی کاغذ ماند. هاوس در این باره می‌نویسد: بنابر یک ارزیابی آماری، ۷۰% از سه هزار ناظر و بازرس مدارس دولتی، سلفی‌اند.
نویسنده در مورد نگرش و نقش سلفی‌ها می‌افزاید: سلفی، از نظر سیاسی واژه مناسب‌تری از وهّابی است. برای سلفی‌ها، آنچه اهمّیت دارد، آموزش سنّتی اسلامی است؛ نه اصلاحات آموزشی... امروز در عربستان سعودی، میلیون‌ها جوان بی‌سواد و کم‌سواد و بیکار وجود دارند که مناسب‌ترین منبع تغذیه گروه‌های افراطی‌ اسلامی‌اند. بسیاری از آنها برآنند که رژیم سعودی، اسلام را به جهان غرب فروخته ‌است. یک چنین گرایشی، با به ‌دریا انداختن جسد بن‌لادن از بین نمی‌رود... گویی در عربستان‌ِ غرقه در غنای نفت، آموزشِ درست، کیمیایی است که با پول، دست‌یافتنی نمی‌باشد.
کارن هاوس در تحلیل ساختار اجتماعی و اقتصادی عربستان، شکاف‌ها و گسل‌هایی را می‌بیند که در لایه‌های زیرین جامعه در تنش و گسترشند و سکون و ثبات نظام سعودی را تهدید می‌کنند. در کشوری با جمعیتی اندک که یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان‌است، بیش از ۴۰% مردم در فقر زندگی می‌کنند. ۶۰% مردم خانه ندارند، ۴۰% جوانان بیکارند و ۸۵% کارگران، خارجی‌اند (با دستمزدهای اندک)... بادیه‌‌نشینان، روستاییان و انبوه حاشیه‌نشینان شهری، از فقیرترین لایه‌های اجتماعی این کشورند.
کارن هاوس از دیدار و گفت‌وگوی خود با بخش‌هایی از این اقشار فرودست، می‌نویسد:
حاشیه‌نشینانی به نام بدون‌ها هستند (Bedoons)، به معنای غیر شهروند یا بدون حقّ شهروندی هستند که در زاغه‌ها زندگی می‌کنند. کودکان آنها اجازه تحصیل در مدارس دولتی را ندارند. مردم از امکانات عمومی (آب، برق، راه و ...) محرومند. وقتی نزد آنها رفتم، شب بود. تنها نوری که در آنجا می‌تابید، نورِ ماه بود و بس!... کشوری با چهارصد میلیارد دلار ذخیره ارزی در خارج از کشور و دویست میلیارد دلار درآمد سالانه از نفت، از عهده خدمات عمومیِ ابتدایی و اساسی‌ای چون آموزش، بهداشت و درمان و حتّی ایجاد یک شبکه مطمئن فاضلاب در برابر سیل‌های ناگهانی، بر نمی‌آید... در ژانویه ۲۰۱۱ م. در «جدّه»، دومین شهر بزرگ عربستان، در اثر رگباری ناگهانی، سیلاب با فاضلاب درآمیخت، شهر را آلوده و بخشی از آن‌ را ویران کرد. در سال ۲۰۰۹م. نیز سیلاب، موجب کشته شدن صد و بیست نفر و بی‌خانمانی بیست و دو هزار نفر و ویرانی هشت هزار خانه شده بود... سال‌هاست که بودجه‌های میلیاردی اختصاص یافته برای اجرای طرح‌های دولتی، توسط مقامات مسئول حیف و میل می‌شود... بنا بر یک برآورد آماری در سال ۲۰۱۱ م.، از سیصد طرح دولتی در دست اجرا، ۹۷% آنها به موقع اجرا نشده و ۸۰% آنها بیش از بودجه  در نظرگرفته شده، هزینه برداشته است! چون اغلب ناظران این طرح‌ها از مقامات رسمی‌اند و باکی از حیف ‌و میل‌های هنگفت سرمایه ملّی ندارند.
امّا آنچه را که این ناظران در اعماق این آبگیر راکد نمی‌بینند، چشمان کاونده کارن الیوت هاوس، می‌بیند. او گسترش خطرخیز گسل‌ها و درآمیختن ناگهانی سیلاب‌ها و فاضلاب‌ها را به تمثیل، هشدار می‌دهد. شاید به همین خاطر بوده است که برژینسکی، به رهبران آینده عربستان توصیه اکید می‌کند که این کتاب را بخوانند.
معضل بزرگ دیگری که گریبان‌گیر جامعه امروز عربستان است، مسئله نسل جوان است؛ یکی از چندین و چند گره‌ کوری که به شمشیر آل سعود گشوده نخواهد شد. نویسنده کتاب، تصویر جامع و مستندی از طیف‌های مختلف نسل جوان و مسائل آنها با نگاهی به پیشینه و بستر شکل‌گیری آن، ارائه می‌دهد و با نگرانی و بیم، چشم‌اندازهای پرمخاطره آن را تصویر می‌کند:
آهنگ شتابان افزایش جمعیت، فقر آموزش، اکراه مردان سعودی از اشتغال به کارهای تولیدی و خدماتی، محدودیّت‌های اجتماعی برای اشتغال زنان، نازل بودن سطح دستمزد کارگران خارجی و انعطاف‌ناپذیری ساختار اقتصادی ـ که با فساد مزمن و رایج عجین شده است ـ موجب تنزل معیارهای زندگی و تشدید عوارض زیان‌بار بیکاری در میان جوانان شده ‌است. بسیاری از جوانان، احساس می‌کنند که آینده آنها به سرقت رفته ‌است... نوجویی و نارضایتی جوانان، ویژه این یا آن کشور نیست؛ امّا در عربستان سعودی، مشکل جوانان، ابعاد ویژه‌ای دارد. در کشوری که از نظر ترکیب سنّی جمعیت، یکی از جوان‌ترین کشورهای جهان است، سرخوردگی جوانان از خانواده و فراتر از آن، از مذهب و رژیم سعودی، روز به‌روز آشکارتر می‌شود و آبشخور این سرخوردگی و گسست، احساس بیگانگی آنها نسبت به این مراجع اتوریته است. بنابر یک بررسی آماری، ۳۱% جوانانِ امروزِ عربستان سعودی برآنند که: معیارهای سنّتی، دیگر کهنه شده‌اند... ما جویای ارزش‌ها و ایده‌های مدرن هستیم. کوتاه‌سخن اینکه اژدرمارِ کرخت و کم‌تحرّک سعودی، برای هضم لقمه گلوگیر نسل جوان، روزهای سختی در پیش دارد.
بنا بر روایت نویسنده، واکنش‌های اعتراض‌آمیز نسل جوان امروز عربستان، اشکال گوناگونی دارد؛ برخی نوجویی خود را با نوع پوشاک و سرگرمی‌های مدرن و مشغله‌های دنیای مجازی اینترنت و کسب آگاهی از منابع غیررسمی نشان می‌دهند؛ شماری با قانون‌شکنی‌های شرعی و عرفی و روی‌آوری به الکل و موادّ مخدّر و خشونت و سرقت، آزردگی و اعتراض خود را ابراز می‌کنند؛ بسیاری در اعتراض به تجاوز فرهنگی مدرنیته به حریم اسلام، اسلام‌گرایی بنیادی را تنها حربه مبارزه علیه رژیم و جامعه غرب‌زده سعودی می‌دانند و اقلّیتی از این اسلام‌گرایان افراطی نیز به تروریسم روی‌می‌آورند... برای یک جامعه سنّتی و محافظه‌کار، مثل عربستان سعودی، این گرایش‌ها به‌خودی‌خود، نوعی بدعت و انقلاب است و نشانه و نمود آن، همه جا محسوس است.
کارن هاوس بر نقش جوانان در عربستان تأکید دارد:
جامعه عربستان، جامعه‌ای ‌است با شکاف‌های عمیق ناشی از اختلاف‌های قبیله‌ای، محلّی، مذهبی و تبعیض جنسی که خطّ‌مشیّ خطای سران سعودی طیّ سالیان سال، این شکاف‌ها را تشدید کرده است و این شکاف‌های اجتماعی، امروز بیش از همه، در نسل جوان تبلور یافته است. تداوم ثبات سیاسی رژیم آل‌سعود را اینک این شکاف‌ها تهدید می‌کند و کانون این تهدید، وضعیّت جوانان امروز عربستان است... اینترنت و نیروی آگاهی برآمده از آن، ممکن است بزرگ‌ترین تهدید برای رژیم سعودی باشد؛ امّا تنها عامل نیست. هرچه مردم عربستان بیشتر در معرض آگاهی قرار می‌گیرند، سران سعودی بیشتر و بیشتر از این مدار دور می‌شوند.
شاید این، مهم‌ترین عامل در تشدید شکاف میان مردم و رژیم سعودی باشد.
کارن هاوس در آغاز فصل یازدهم کتاب که به نقش عربستان سعودی در راه‌اندازی، تجهیز و تقویت اسلام‌گرایی افراطی و تروریسم در منطقه اختصاص دارد، می‌نویسد:
یک آبگیر راکد را پیش خود مجسّم کنید که نامش عربستان سعودی است؛ با آب تیره و تاری که چیزی را در آن نمی‌توان دید. سطح آب، مملوّ از زباله است. پس‌داده‌ها و عوارض جامعه‌ای کژکار و نابسامان؛ مردانی بیکار، زنانی سرخورده، جوانانی خشمگین، تهی‌دستانی فراموش‌شده، آموزشی نازل و اقتصادی بی‌تحرّک. اینها موانعی آشکار در برابر چشم سران سعودی هستند؛ امّا نوع دیگری از جذب‌ناشده‌ها و پس‌داده‌های اجتماعی، زیر سطح آب شناورند که برای رژیم، خطری بدون واسطه و مستقیمند، اینها تروریست‌های سعودی‌اند؛ همان دست‌پروردگان مورد تحسین و حمایت آل‌سعود؛ همان‌ها که به اشاره سران سعودی، کفٌار را در راه خدا به قتل می‌رساندند و اینک که تهدیدی برای خود رژیم شده‌اند، تروریست‌های یاغی نام گرفته‌اند.
آنها پس از رویداد ۹ سپتامبر ۲۰۰۱ م. توجّه جهانیان را برانگیخته‌اند. اینکه پانزده تن از نوزده تروریست آن واقعه، سعودی‌های تحت رهبری القاعده بوده‌اند، همه را شگفت‌زده کرد؛ امّا ۱۱ سپتامبر، آغاز کار تروریسم جهادگرای سعودی نبود. در سال‌های دهه هشتاد، هزاران جوان مذهبی سعودی به هم‌وطن خود، اسامه بن‌لادن برای جهاد با کفّار اشغالگرِ «افغانستان» (اتّحاد شوروی)، پیوسته بودند... طیّ بیش از سه دهه اخیر، رژیم سعودی دست خشک‌اندیشانِ مذهبی را برای تدوین موازین حکومتی باز گذاشت و جامعه را چنان در چنبره تعصّب فرو برد که جوانان، مفرّی برای صرف انرژی و استعداد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود نیابند، از سر استیصال به جهاد روی آورند و در مجاهدان‌ِ چرب‌زبان و اغواگریی چون بن‌لادن، مسیحای خود را بجویند.
نویسنده در آخرین بخش‌های کتاب خود، به سناریوی آل‌سعود برای پرهیز و گریز از هم‌سرنوشتی با دیکتاتورهای دیگر منطقه، می‌پردازد؛ سناریویی که به زبان ساده می‌توان آن را صدقه دادن برای رفع بلا نامید. ملک عبدالله در سال ۲۰۱۱ م. پس از تحوّلات «تونس» و «مصر»، به سرعت دست به کار شد؛
او یکصد و سی میلیارد دلار ( به اندازه ۸۵% بودجه سالانه کشور)، در میان گروه‌های اجتماعی مختلف که ناراضی بودند یا بیم نارضایی‌اشان می‌رفت، پخش کرد. این مبلغ عمدتاً در اختیار گروه‌های مذهبی، نیروهای نظامی، دانشجویان و بیکاران قرار گرفت و بخشی از آن نیز صرف تأمین مسکن شد.
ارزیابی کارن هاوس از این بذل و بخشش اضطراری این است:
در عربستان سعودیِ امروز، شاید بتوان با پول، مردم را منفعل کرد؛ امّا بعید است بتوان وفاداری آنها را خرید و صد البتّه، امروز دیگر شاهد آن وفاداری‌ای که زمانی سکّه‌های ملک عبدالعزیز در قبایل تابعه بر‌می انگیخت، نخواهیم بود.
کارن هاوس، سرانجام، جایگاه امروزِ عربستان سعودی را در جهان با اشاره به یک تمثیل، در چند جمله خلاصه می‌کند:
عربستان سعودی مثل یک بچّه مدرسه‌ای پولدارِ نُنُر است که عزیزکرده معلّم است؛ امّا سعی می‌کند با خوش‌رقصی برای بچّه قلدرهای مدرسه، وابستگی خود را به معلّم بپوشاند. ضمن آنکه به هر کاری دست می‌زند تا عزیزکرده معلّم به ‌نظر نیاید؛ امّا از این هم می‌ترسد که مبادا معلّم به خاطر معاشرت او با دوستان ناباب، او را مؤاخذه کند. در نتیجه، این موجود، نه احترامی برمی‌انگیزد و نه اعتمادی.
کتاب درباره عربستان، بازتاب گسترده‌ای در میان پژوهشگران، سیاست‌مداران و کارشناسان مسائل «خاورمیانه» داشته است.
برژینسکی درباره این کتاب نوشته است:
کتابی است که باید رهبران آینده سعودی آن را به دقّت بخوانند. این کتاب، تضادّهای اجتماعی عربستان و شکنندگی ساختار اجتماعی و سیاسی آن را صریح و منصفانه بررسی می‌کند. کتابی است واقعاً مهم و به جا، که باید به مطالب آن توجّه داشت.


مازیـار کاکـــوان

mahdimouood.ir


پی‌نوشت‌ها:
گروه جامعه شناسی تاریخی انجمن جامعه شناسی ایران